درياي خليج فارس

خليج فارس يك درياي حاشيهايMarginal Sea است كه به طور كامل روي فلات قاره قرار دارد و سراشيبيSlope آن در خليج عمان است. اين خليج 200 تا 300 كيلومتر پهنا و سطحي در حدود 226000 كيلومترمربع را زير پوشش دارد. ژرفاي ميانگين آن حدود 35 متر و ژرفترين نقطة آن در كرانة ايراني تنگة هرمز است كه ژرفايي تا 165 متر دارد، ولي، ميانگين آن در كنارههاي محور، 74 تا 92 متر است.

 از نظر ريختشناسي، خليج فارس نامتقارن و شيب ساحل عربي (جنوبي) آن آرامتر از ساحل ايراني (شمالي) است. به سخن ديگر، محور طولي خليج فارس آن را به دو قسمت تقسيم ميكند (شكل 10-9). يكي تك شيب Homocline پايدار جنوبي كه پيشبوم سپر عربستان است و شيب بسيار آرام (35 سانتيمتر هر كيلومتر) دارد و ديگري بخش ناپايدار شمالي است كه قسمتي از رشتهكوههاي چينخوردة زاگرس و تغييرات شيب آن 175 سانتيمتر در هر كيلومتر است. كرانة جنوبي خليپست، محيط تبخيري و منطقة كشندي (سبخايي) مشخص است. كرانة ايراني اين دريا، از سازندهاي سخت و بلند با ريختار ج فارس، به ويژه در خاور شبه جزيرة قطر، منطقة وسيع و كم ژرفايي (10 تا 20 متر) است كه به طور عمده با ريختشناسي خطي ساخته شده و با واسطة يك دشت ساحلي باريك، با دريا در ارتباط است. منطقة كمشيب كرانة جنوبي و درياي كم ژرفاي آن با تاقديسهايي با بامهاي كم شيب با روند شمالي – جنوبي تا شمال خاوري – جنوب باختري (روند پيسنگ عربستان)، اغلب ميدانهاي نفتي بزرگي را ميسازند. تاقديسهاي قطر، رودخان و بحرين اغلب چهرههاي توپوگرافي كم شيبي را تشكيل دادهاند كه با سيستمهاي گسلي كنترل ميشوند.

 از سوي ديگر، كرانة ايراني اين خليج، كرانهاي كوهستاني با روند شمال باختري است كه پشتههاي تاقديسي با بلندي بيش از 1500 متر هستند. به همين دليل، ساختارهاي كرانة شمالي خليج فارس، از ديدگاه هندسي، با آنچه كه در كرانة جنوبي است، تفاوت دارد. برخورد ساختارهاي كرانة عربي و رشتهكوه زاگرس، توپوگرافي زيردريايي خليج فارس را تشكيل ميدهد. گرچه شيب بستر بسيار آرام است، ولي حدود 20 جزيره و تعدادي پشتههاي كوتاه و بلند زيردريايي در آن وجود دارد كه بيهنجاريهاي توپوگرافي را تشكيل ميدهند. جزاير ايراني خليج فارس به صورت پشتههاي كشيده و موازي ساحل و يا كم و بيش دايرهاي شكلهستند.

 از گروه نخست، جزاير قشم و كيش را ميتوان نام برد كه در واقع دنبالة زاگرس بوده و بر اثر بالا آمدن سطح آب به صورت جزيره درآمدهاند. ولي، جزاير گرد مانند هرمز، ابوموسي و 000 گنبدهاي نمكي سري هرمز هستند. سطح جزاير خليج فارس، از رسوبات تخريبي و مارن تشكيل شدهكه كم و بيش صدفدارند. خاك آنها شور و يا گچدار است و به همين دليل رشد گياهان محدود به انواع خاص است.

از نظر آب و هوايي، خليج فارس شرايط خشك نيمه استوايي دارد، به طوري كه در تابستان دما تا 50 درجه سانتيگراد ميرسد و ميزان تبخير بيش از آبهاي وارده است. جريانهاي هوايي موسوم به «باد شمال» كه از شمال باختري ميوزد، در قسمتهاي جنوبي تغيير جهت داده و به طرف شمال تمايل پيدا ميكند. افزون بر اثركلي بر ايجاد امواج و جريانهاي سطحي، اين بادها به مقدار زياد رسوبات آواري – قارهاي را به محيطهاي دريايي حمل ميكند.

به دليل محصور بودن، اثر اقيانوس بر خليج فارس بسيار ناچيز است و به همينرو، سرعت جريانهاي زيرين و افقي آن بسيار اندك و حدود 10 سانتيمتر در ثانيه است. شوري بيشتر خليجفارس نسبت به اقيانوس، موجب پيدايش جريان آبي از اقيانوس هند به خليج فارس ميشود. اين جريان به موازات سواحل ايران و در جهت پادساعتگرد است. جريان موردنظر با كاهش دما و مقدار شوري همراه است، به گونهاي كه در تنگة هرمز مقدار نمك 6/36 گرم در ليتر ولي در انتهاي شمال باختري، در دهانة كارون، حدود 40 در هزار است. ميزان بارندگي در سواحل جنوبي كمتر از 5 و در حاشية شمالي 20 تا 50 سانتيمتر در سال است. آبهاي شيرين ورودي به خليج فارس به طور عمده محدود به روان آبهاي كوههاي زاگرس، تركيه و عراق است كه از ميان آنها، رودهاي كارون، دجله و فرات پرآبترند. در كرانة جنوبي آبهاي ورودي بسيار كم است . اين امر ميتواند عامل مهمي در چيرگي نهشتههاي كربناتي بر نهشتههاي آواري باشد.

آب خليج فارس به دليل تبخير شديد، نمك فراوان دارد، به گونهاي كه در حوالي بحرين و قطر كه ورود آب شيرين به تقريب هيچ است، در اثر تبخير شديد مقدار نمكهاي آب 45 گرم در ليتر ميرسد و حتي، در برخي نقاط، به ويژه مردابهاي كرانة عربي مانند خليج سالوا Salwa ، نمكهاي محلول 70 گرم در ليتر است.دماي آب در خليج فارس از ورودي تنگة هرمز به طرف انتهاي آن افزايش مييابد. روند افزايش دما و شوري آب همخواني دارند (شكل 10-10).جدا ازجريانهاي سطحي يكي از عوامل اثرگذار در ترابري و ساختارهاي رسوبي خليج فارس، جريانهاي كشندي است. اين جريانها به طور معمول روندي موازي با محور خليج فارس دارند و سرعت آنها تا حدود 50 سانتيمتر در ثانيه و ارتفاع آنها بين صفر تا 4 متر بالاي سطح آب است . در آبراهههاي كرانهاي ابوظبي، سرعت جريانهاي كشندي ممكن است از 60 سانتيمتر در ثانيه نيز فراتر رود. چنين حركتي براي رشد و توسعة ائوليتهاي زيباي اين منطقه شرايط لازم را فراهم ميكند.

گفتني است كه در خليج فارس، در زمينهاي مسطح فراكشندي، دولوميت همراه با گچ تشكيل ميشود و رسوبات دولوميتي در اعماق بيشتر از 2 متر كمياب ميگردد. در اثر وجود امواج ساحلي، در خليج فارس ائوليتهاي آهكي تشكيل ميشوند كه در نواحي كم عمق اطراف قطر و تنگة هرمز، بيشترين مقدار را دارد.

به طور كلي رسوبات عهد حاضر خليج فارس، از ساحل به اعماق (عمق بيشينة 90 متر) دانهريزتر ميشوند، به گونهاي كه مارنها در بخش مركزي خليج فارس تشكيل و نهشته ميشوند. آهكهاي مارني، عميقترين رخسارة عهد حاضر خليج فارس است.

از نگاه زمينشناسي، خليج فارس فرونشست زمينساختي كم ژرفايي است كه در زمان ترشيري پسين در حاشية جنوبي كوههاي زاگرس تشكيل شده است.شديدترين چينخوردگيهاي زمان پليو – پليستوسن، كرانههاي شمالي خليج فارس (زاگرس) را چين داده است. ميزان چينخوردگي‎‎ها كه در خشكيهاي ايران شديد است (شيب 50 درجه و بيشتر)، با شيبهاي كمتر به طرف دريا ادامه دارد به گونهاي كه در دريا به 10 تا 20 درجه ميرسد. محور اصلي خليج فارس نيز يكي از پيامدهاي زمينساختي رخداد چينخوردگي زاگرس است كه در زمان پليو پليستوسن شكل گرفته است. در پايان دورة پليوسن، سطح دريا به احتمال حدود 150 متر بالاتر از سطح كنوني بوده است (فربريج، 1961). اين سطح در حدود 100000 سال پيش از ميلاد مسيح و به تدريج به سطح كنوني رسيده كه آثار آن به صورت پادگانههاي دريايي و سبخا، در كرانههاي عربي خليج فارس بر جاي مانده است.سكوهاي زيردريايي نيمه عميق در افقهاي مختلف و همچنين درههاي به زير آب رفته نشان ميدهد كه در زمان يخبندان پليستوسن، سطح دريا در خليج فارس، حدود 120 متر از زمان حال پايينتر بوده است. اين سكوهاي زيردريايي، اين باور را به وجود آوردهاند كه در زمان يخبندان، حدود 17 تا 70 هزار سال پيش از ميلاد مسيح، ديرينه جغرافياي قارهاي بر تمام خليج فارس حاكم بوده و دريا به سوي تنگة هرمز پسروي داشته است.

در پسروي بيشينه، حوضة خليج فارس درة بسيار بزرگي بود كه رودهاي دجله و فرات را به طور مستقيم وارد درياي عمان ميكرد.پيشروي بخشي از دريا كه در زمان يخچالي وُرم صورت گرفته، مربوط به 30 تا 45 هزار سال پيش از مسيح بود كه در آن، سطح دريا به 40- (فربريج، 1961) و يا 25- (كوراي، 1961) ميرسيد.نمونهاي از آهك دريايي كه از امالاقرس، از عمق 23 متري زير سطح درياي كنوني، به روش كربن 14 تعيين سن شده، سن 26700 سال پيش از ميلاد مسيح را نشان داده است.