در حوضة كوير مركزي، اين سازند گسترش وسيعي دارد و ضخامت آن حدود 6000 متر برآورد ميشود، ولي به طرف باختر و شمال باختري ايران، اين سازند از ضخامت كمتري برخوردار است.در سازند سُرخ بالايي باقيماندههاي جانوري و گياهي در كمترين مقدار است. اما، از داخل ميانلايههاي مارني سبزرنگ زيرين، صدف دوكفهاي، شكمپايان و استراكودهاي آبهاي لبشور به دست آمده است. آثار گياهي و به ندرت استخوان پستانداران، ديگر نشانههاي حيات هستند ولي هيچيك از آنها شاخص نيستند. سن برآورد شده (ميوسن پسين) بيشتر به دليل جايگاه چينهشناسي و قرار داشتن آن بين سازند قم و كنگلومراي پليوسن است. ريبن (1935)، با توجه به موقعيت چينهشناسي، سازند سُرخ بالايي را به سن تورتونين – سارماسين ميداند. ولي اين سازند و كنگلومراهاي جوانتر (پليوسن) رخسارههاي هتروپيك يكديگراند كه تغييرات سني آنها از ميوسن پسين تا پليوسن است.در فـــــرونشست بـلــورد – بافـت (كـــرمــان) از سازنـد سـُرخ بالايــي فسيلهايـــي ماننـــد Charites cf. molassica، Maedlerisphaera Miranda ، Tectochara cf. ulmensis گزارش شده و سن تورتونين و جوانتر براي قسمت باختري و هلوتين تا تورتونين بالايي براي قسمت خاوري حوضه پيشنهاد شده است.

در ديگر مناطق كرمان، سن سازند ممكن است بورديگالين يا هلوتين زير باشد. چند سني بودن سن ميتواند به دليل تغيير موقعيت منطقه رسوبگذاري باشد (ديميتريويچ، 1973). برخلاف اثرات سوء زيستمحيطي، داشتن نهشتههاي اقتصادي يكي از ويژگيهاي بارز سازند سُرخ بالايي است. نهشتههاي گچ و نمك اين سازند در بسياري نقاط كاربرد صنعتي و خوراكي دارند. در منطقة ميانه، رديفهاي اين سازند حجمهاي زياد ژيپس و نمك پتاسدار دارد كه در حدود 50 متر ضخامت دارد. افزون بر كلريدسديم و كلريدپتاسيم (سيلويت) سُرخرنگ، كارناليت و سولفات جديدي از كلسيم، منيزيم و پتاسيم به نام «مامانيت» (اقتباس شده از نام روستاي مامان ميانه) گزارش شده است (لادام، 1942) اين سولفات در حقيقت يك گرهك چند نمكي است كه در قاعدة نمك ديده ميشود. درگنبدهاي نمكي ايلجاق، ميزان پتاس اكتشاف شده حدود دو ميليون تن برآورد شده است.در خاور ايران مركزي به ويژه در حوضههاي تربتحيدريه، تربتجام، كاشمر و 000 نهشتههاي سُرخرنگي با سيماي مشابه سازند سُرخ بالايي وجود دارد. در اين گونه نواحي، سنگآهكهاي اليگوسن – ميوسن (سازند قم) وجود ندارد و لذا شناخت تهنشستهاي قارهاي ميوسن (سازند سُرخ بالايي) از اليگوسن – ميوسن (سازند سُرخ پاييني) ناممكن است. در چنين حالتي، از واژة لايه‎‎هاي سُرخ ميوسن Miocene Red Bedsاستفاده ميشود كه ممكن است يكي و يا هر دو سازند گفته شده باشد. در كلية نقاطي كه سازند قم وجود ندارد، چنين وضعي وجود دارد.

پليوسن در ايران مركزي

رخدادهاي زمينساختي قابل قياس با فاز آتيكان سبب شده تا از فرسايش شديد بلنديها، حجم درخور توجهي نهشتة كنگلومرايي تشكيل و به طور همشيب و گاه دگرشيب، سازندهاي قديميتر را بپوشاند. در اين نهشتههاي قارهاي – رودخانهاي، فسيل كمياب است ولي به دلايل گوناگون از جمله داشتن پيوند تدريجي با سازند سُرخ بالايي، چينخوردگي قابل توجه و برخي نشانههاي جانوري و گياهي، به سن پليوسن دانسته شدهاند. جدا از رسوبات كنگلومرايي در برخي نقاط ايران مركزي به ويژه آذربايجان، تكاب، باختر بلوك لوت، نهشتههاي پليوسن از نوع كربناتو يا ديگر رسوبات درياچهاي است. افزون بر سنگهاي رسوبي، بخشي از سنگهاي پليوسن ايران مركزي خاستگاه ماگمايي دارند كه به صورتهاي نفوذي، روانهاي و يا آذرآواري به ويژه در كمان ماگمايي اروميه – بزمان، بلوك لوت و شمال آذربايجان ديده ميشوند.

رخسارة قارهاي پليوسن: بيشتر نهشتههاي كنگلومرايي هستند كه با سازند هزاردره (البرز) و يا سازند بختياري (زاگرس) قابل قياسميباشند. براي مثال، در شمال ميمة اصفهان، كنگلومراي چينخوردهاي وجود دارد كه به حالت پيشرونده و دگرشيب، سنگهاي كهن را پوشانده است. اشتوكلين (1953) اين كنگلومرا را به سن پليوسن ميداند و با سازند بختياري مقايسه ميكند. ديميتريويچ (1973) تهنشستهاي منسوب به پليوسن گسترههاي واقع بين انار و سبزواران را به سه واحد تقسيم كردهكه هر كدام توسط دگرشيبي از ديگري جدا شدهاند. حالت پيشرونده و دگرشيبيهاي درون سازندي اين ناحيه، به حركتهاي قائم زمان پليوسن اشاره دارد.

در شمال و باختر كبودرآهنگ همدان، رديفهاي پليوسن با 150 متر ضخامت بيشتر از رس سُرخ – زرد با درون لايههايي از آهكهاي داراي شكمپايان آب شيرين است. به سمت حاشية حوضه، طبقات رُسي تبديل به كنگلومرا شده و با دگرشيبي بر روي رسوبات قديميتر قرار دارد (بلورچي 1979). در منطقة قم، سنگهاي پليوسن تفاوت محسوسي با ديگر نقاط دارند. امامي (1981) اين سنگها را به سه واحد آتشفشاني – نيمهآتشفشاني، آتشفشاني - رسوبي و آواري (بيشتر كنگلومرا) تقسيم كردهاست. بنابراين در اينجا سنگهاي آذرين نقش بيشتري در تشكيل سنگهاي پليوسن دارند.

رخسارههاي درياچهاي پليوسن: رخسارههاي درياچة پليوسن را به ويژه در اطراف تبريز و اردبيل ميتوان ديد. در ضمن نهشتههاي رُسي – سيلتي باختر بلوك لوت (سازند لوت) نوعي نهشتههاي درياچهاي پليوسن هستند.در آذربايجان، نهشتههاي درياچهاي به داشتن دياتومه، ماهي، ليگنيت و استخوان مهرهداران شاخص هستند. لايههاي ليگنيتدار پليوسن را ميتوان در پيرامون روستاي باغميشة تبريز ديد كه با سنگآهك مارني حاوي Planorbis آغاز ميشود ولي بخش بيشتر آن رُس‏هاي زردرنگي با لايههاي نازك ژيپس است. در اين نهشتهها، دو لايه ليگنيت، به ضخامت 15 متر وجود دارد. اين نهشتهها به طور تدريجي توسط لايههاي ماهيدار پوشيده شدهاند. با توجه به پيدا شدن دندان فيل از نوع Hipparien، ريبن (1935)، سن اين نهشتهها را پونسين يا پليوسن ميداند. اگرچه به باور عموم، سازند مراغه به سن پليوسن است ولي مطالعات تا دوكامي (1977)، به روش مغناطيس ديرينه و رد شكافت Fission – track دلالت بر زمان تورتونين (ميوسن بالا) دارد.در جنوب اردبيل، اطراف مراغه، خاور درياچة اروميه به ويژه دامنة شمالي كوه سهند (ممقان، خاور تبريز) نهشتههاي روشن رنگي از رسهاي درياچهاي و خاكسترهاي آتشفشاني مربوط به فازهاي انفجاري آتشفشان سهند وجود دارد كه به داشتن دياتوميت و فسيل ماهي شاخص هستند.

 به باور درويشزاده (1370) تهنشستهاي موردنظر، لاهارهاي آتشفشان سهند هستند كه پس از فرسايش و حمل دوباره، در حوضههاي درياچهاي نهشته شدهاند.

رديفهاي دياتوميتدار، از تناوب توف، مارن، توف ماسهاي سبزرنگ و لايههايي از پاميس تشكيل شدهكه به طرف كوه سهند افزايش مييابد. ضخامت لايههاي دياتوميتدار متفاوت است و در خاور تبريز (آقيوقوش) به 30 متر ميرسد. اگرچه تهنشست‏هــاي دياتوميتدار تبــريــز به سن پليوسن شهرت دارند، ولــي Yush Seoiverstor دياتومهاي موجود را به سن پليستوسن و معادل آپشرون مياني ميداند، در حالي كه سجادي (1367) سن ميوسن – پليستوسن را پيشنهاد ميكند ولي سن پليستوسن را بيشتر باور دارد.در اطراف مراغه، نهشتههاي ستبري (500 – 600 متر) از تناوب ماسهسنگ، گلسنگ با درون لايههاي خاكستري آتشفشاني و پوميس وجود دارد كه كوه سهند را احاطه كرده تا نزديكي تبريز، مراغه، مياندوآب و ميانه گسترش دارند. به اين تهنشستها، «سازند مراغه» نام داده شده است.

وجود هشت افق جداگانه از استخوان سنگ شدة مهرهداران در بخش پاييني سازند مراغه، سبب شده تا گاه از اين نهشتهها با عنوان لايههاي استخواندار Bon Beds ياد شود. گفتني است كه تجمع استخوانها به گونهاي است كه تصور ميشود بر جاي نيستند و فاصلة كوتاهي را توسط رودها طي كردهاند. به همين دليل رحيمزاده (1373) محيط رسوبي سازند مراغه را مجموعهاي از محيطهاي رسوبي درياچهاي، استپي و رودخانهاي ميداند كه به تناوب تكرار شده است.

گنبدهاي نمكي ترشيري ايران مركزي

در ايران مركزي حدود 54 گنبد نمكي وجود دارد كه در فروافتادگيهاي زمينساختي، كويربزرگ، اردكان، خاور تهران (گرمسار)، قم و ميانه برونـــزد دارند. بيشتر اين فروافتادگيها، حوضههاي بين قارهاي Intercontinental هستند كه به احتمال از ائوسن پاياني (به جز مقطع زماني اليگوسن – ميوسن) تاكنون توسط رسوبات آواري تبخيري پر شدهاند.

در حوضههاي ياد شده، گنبدهاي نمكي سنهاي متفاوت دارند. در كوير كلوت واقع شمال يزد، گنبدهاي نمكي به سن ائوسناند (شكل 6-2). در گنبد نمكي دلازيان سمنان، ميتوان توالي كاملي از رديفهاي ترشيري را ديد كه متشكل از لايههاي توفي و دريايي ژيپسدار به سن ائوسن مياني تا ائوسن بالايي است كه به طور مستقيم بر روي نمك قرار گرفته است. 400 متر سنگآهك دريايي و مارن كه نشانگر افقهاي بالايي سازند قماست و سرانجام گلسنگ نواري تبخيريدار متعلق به عضو اول سازند سُرخ بالايي ديده ميشود. ولي در ديگر گنبدهاي نمكي، رديفهاي توفي و نهشتههاي دريايي سازند قم وجود ندارد. به باور جكسون و همكاران (1990) در گنبدهاي نمكي كوير بزرگ، سنگ نمك دو سن متفاوت ائوسن و ميوسن دارد. نمكهاي ائوسن از نوع تودهاي و خالصاست كه به احتمال در يك محيط دريايي با تداوم و رود نمك انباشته شدهاند.

 نمك جوانتر (ميوسن) شامل تكرار دورهاي نمك، سنگ ژيپس، مارن ژيپسدار، گلسنگ، رس سنگ نمكدار بنفش است كه به خاطر فراواني رس و تكرار چرخهاي، به ظاهر در يك محيط پلايا – درياچهاي تشكيل شده است و تعلق آن به عضو پاييني سازند سُرخ بالايي حتمي است (شكل 6-3). گذر بين نمك ائوسن (كهنتر) و ميوسن (جوانتر) ناگهاني است و به ظاهر لايههاي قاعدهاي نمك جوانتر با همشيبي نمك قديميتر را ميپوشاند. به باور جكسون نمك جوانتر تنها به سن ميوسن نيست و تغييرات سني آن از اليگوسن تا ميوسن است و با رخسارههاي تبخيري مجموعة سازند سُرخ پاييني، قم و سازند سُرخ بالايي همارز است. به طور معمول، نمك قديمي (ائوسن) در هستة گنبد برونزد دارد و به رغم انحلالپذيري بيشتر (به لحاظ خلوص)، نسبت به نمك جوانتر با سرعت بيشتري بالا ميآيد. ميزان بالاآمدگي گنبد نمكي در حدود 10 ميليمتر در سال برآورد شده است.