رخدادهای زمین ساختی مزوزوئیک صفحه-5
رخداد ژوراسيك پسين (طبسين) : در نقاطي از سنندج – سيرجان، زاگرس، ايران مركزي و كپهداغ، در بين سنگهاي ژوراسيك بالايي شواهدي از يك ايست رسوبي و چرخههاي فرسايشي ديده ميشود. به جز زاگرس، در ديگر نواحي، به دورة فرسايشي موردنظر چندان توجه نشده و لذا در گزارشهاي زمينشناسي موجود، اطلاعات لازم ناچيز است. با توجه به يافتههاي چينهشناسي و با تكيه بر جدول زمان زمينشناسي منتشر شده توسط اتحادية بينالمللي علوم زمين (1999) زمان اين رويداد را ميتوان در مرز آشكوبهاي كالووين – آكسفوردين (152 ميليون سال پيش) و همارز با رخداد زمينساختي نوادين دانست كه در اين نوشتار نام طبسين انتخاب شده است. در بيشتر نواحي ايران، اثرهاي اين رويداد تنها به صورت ايستهاي رسوبي كوتاه، همراه با دگرشيبي موازي است كه موارد زير از آن جملهاند.
* در كوههاي شُتري و شيرگشت در ايران مركزي، نشانههاي فرسايشي رويداد طبسين را ميتوان بين دو سازند بَغَمشاه (زير) و سازند قلعهدختر و يا سنگآهك اسفنديار ديد. در اينجا، حدود 194 متر بخش پاييني سازند قلعهدختر از ماسهسنگهاي كوارتزي است كه با تغيير سنگشناسي شديد و حد بسيار ناگهاني، در روي سازند بَغَمشاه قرار داد. حدود 125 متر بخش زيرين سنگآهك اسفنديار نيز ماسهسنگي است كه به طور همساز ولي با تغيير سنگشناسي ناگهاني روي مارنهاي دريايي بَغَمشاه ديده ميشود. رديفهاي آواري موجود در پاية سازندهاي قلعهدختر و اسفنديار، حكايت از كاهش شديد ژرفاي حوضه و به احتمال يك ايست رسوبي دارد.
* در حد فاصل كلمرد (باختر طبس) تا راور سازند بَغَمشاه با واحد سنگچينهاي آهك پكتندار (همارز سازند قلعهدختر و سنگ آهم اسفنديار) پوشيده شده است. اين دو سازند همشيب هستند ولي سطوح سخت و رديفهاي ماسهسنگي سُرخرنگ در اين حد، نشانگر يك ايست و چرخة فرسايشي، هر چند كوتاه است.
* در كوه سه كُنج در خاور ماهان كرمان، مارنهاي سازند بَغَمشاه وجود ندارد و سنگآهك پكتندار با يك افق كنگلومرا روي سازند هُجدك نشسته است (سهندي، 1374).در جنوب ناحية جام، سازند بَغَمشاه جوانترين نهشتههاي دريايي ژوراسيك است. به گزارش علوي ناييني (1972) در زمان كالووين با كاهش ژرفاي حوضة رسوبي رخسارههاي مارني سازند بَغَمشاه، ابتدا به انواع ماسهاي تبديل شده و سپس درياي ژوراسيك پسين از ناحية پس رفته و اين خروج از آب تا كرتاسة پيشين ادامه داشته است.
* در بخشي از كوههاي زاگرس، (لرستان و شمال فروافتادگي دزفول) در زمان ژوراسيك مياني، سازند شيلي سرگلو تهنشين شده است. همبري سازند سرگلو با نهشتههاي آكسفوردين (سازند نجمه) از نوع دگرشيبي فرسايشي است (مطيعي، 1372) كه نشانگر يك ايست رسوبي و چرخة فرسايشي قارهاي در اواخر ژوراسيك مياني است.در كوههاي كپهداغ، گاه بخش پاييني سازند مزدوران آواري است. در تنگ شوريجه 130 متر و در بُرش شورآب 230 متر از لايههاي پاييني سازند مزدوران به ماسهسنگ تبديل شده است (افشارحرب، 1373).
شايد آواري شدن پايين سازند مزدوران و حذف ناحيهاي سازند چمنبيد نشانهاي از رويداد طبسين باشد.براي اثبات رويداد طبسين به شواهد و مطالعات بيشتري نياز است. نكات ياد شده نشانههايي هستند كه به احتمال ميتواند تأثير اين رويداد را در ايران ثابت كند.
رخداد ژوراسيك – كرتاسه (سيمرين پسين) : از ديدگاه بسياري از زمينشناسان، در ايران، مرز ژوراسيك –كرتاسه با رويداد كوهزايي سيمرين پسين رقم زده ميشود. ولي، پيوستگي رسوبگذاري از ژوراسيك (آشكوب تيتونين) به كرتاسه (آشكوب بريازين) و وجود سنگهاي پلاژيك نواحي ژرف در اين مرز، نشانگر آن است كه در بيشتر نقاط ايران مرز دو سيستم ژوراسيك – كرتاسه با آرامش زمينساختي نسبي و پيوستگي رسوبگذاري مشخص ميشود. به عبارت ديگر، در ايران، رخداد موسوم به سيمرين پسين، نشانههاي كوهزايي ندارد. براي مثال:
* پيرامون شيراز (در پهنة زاگرس)، رسوبگذاري كربناتي از منشأ دريايي به نسبت عميق، بدون انقطاع، از اواخر ژوراسيك تا آغاز كرتاسه ادامه داشته و به همينرو، سازند سورمه (ژوراسيك مياني – پسين) به آرامي به سازند فهليان (كرتاسة پيشين) ميرسد و در روي زمين، به طور عملي تفكيك اين دو ناممكن است. با وجود اين، در نقاط زيادي از زاگرس، وجود ناهمسازي محلي بين سازند سورمه و سازند فهليان نشانگر يك ايست رسوبي است، ولي گاه، اين ايست، بر پاية تفاوتهاي سنگشناسي قابل شناخت نيست و بايد از مطالعات ديرينهشناسي كمك گرفت.
* در ايران مركزي، ارتباط رديفهاي كرتاسه آغازي و سنگهاي قديميتر به دو گونه است. در نواحي اصفهان، كاشان، اردكان، خرانق، يزد و 000 سنگهاي اُربيتوليندار كرتاسة زيرين، با حضور رديفي از سنگهاي آواري، در روي نهشتههاي شيلي و ماسهسنگي گروه شمشك قرار دارد. اين همبري آشكارا دگرشيب است. در اين نواحي، سن سنگهاي ژوراسيك از آشكوب باژوسين و سرانجام باتونين فراتر نميرود و هيچگاه ديده نشده كه نهشتههاي ژوراسيك بالايي و كرتاسة پيشين، اين چنين دگرشيب باشند. ولي در كوههاي شُتري، كلمرد، شيرگشت، شمال كرمان، بافق، جنوب سبزوار، بيارجمند و ميامي شاهرود، رسوبهاي دريايي ژوراسيك بالا – نئوكومين گزارش شده است. يافتههاي گوناگون نشان ميدهد كه در نگاه نخست، دگرشيبي پاية كرتاسه وابسته به رويداد سيمرين پسين نيست. دوم آنكه به احتمال نخستين رخداد زمينساختي كرتاسه در زمان نئوكومين بوده و نه در مرز ژوراسيك – كرتاسه.