رخدادهای زمین ساختی سنوزوئیک
رخدادهاي زمينساختي سنوزوييك
رخداد ائوسن – اليگوسن (پيرنئن Pyrnean)در بيشتر نواحي ايران، حتي در زاگرس، كپهداغ و مكران – زابل، در مرز تقريبي ائوسن – اليگوسن، شواهدي از جنبشهاي زمينساختي فشارشي بس بزرگ وجود دارد كه با رخداد زمينساختي پيرنئن (حدود 37 ميليون سال پيش) در ديگر نقاط جهان قابل قياس است. مهمترين پيامد رخداد پيرنئن بر زمينشناسي ايران، عبارتست از:
تغيير در جغرافياي ديرينة ايران: كه با پسروي گستردة درياي آزاد و شكلگيري خشكيهاي گسترده در ايران مركزي، نواحي سكويي زاگرس، پهنة كپهداغ، حوضة رسوبي خاور ايران (نهبندان – خاش) و البرز همراه بوده است. در برخي اين مناطق (باختر ايران مركزي، زاگرس) پسروي ناشي از رويداد پيرنئن چندان طولاني نبوده و خشكيهاي پيرنئن با درياي پيشروندة اليگوسن پسين (شاتين) پوشيده شدهاند، ولي در كپهداغ، گسترة وسيعي از ايران مركزي، كوههاي خاور ايران، البرز جنوبي، نشانهاي از بازگشت دوبارة دريا وجود ندارد. به همينرو، در اينگونه نواحي، رديفهاي جوانتر از ائوسن به طور عمده نهشتههاي قارهاي هستند كه در حوضههاي ميان كوهي رسوب كردهاند. يكي از حوضچههاي داخلي اين زمان، كوير بزرگ ايران است كه نشست قابل توجهي داشته و هزاران متر رسوب خشكي نوع كويري متعلق به ميوسن – پليوسن در آن نهشته شده است (اشتوكلين، 1968)
.فرابومهاي ناشي از رخداد پيرنئن را به ويژه در كپهداغ، البرز، زاگرس، ايران مركزي و خاور ايران ميتوان ديد. در كپهداغ باختري، پسروي ناشي از پيرنئن، از اواخر ائوسن آغاز شده و در پايان ائوسن و يا به احتمال اوايل اليگوسن، به خاور كپهداغ رسيده است (افشارحرب، 1370). در زاگرس، در ائوسن مياني، با خروج نواحي سكويي فارس، چرخة رسوبي جهرم خاتمه يافته و اين خروج تا پيشروي بعدي دريا در اليگوسن پسين ادامه داشته، ولي در ناوههاي لنگه و خوزستان، رسوبگذاري سازند پابده ادامه داشته است. در ايران مركزي، به دنبال فراخاست عمومي زمين و فرسايش شديد، مواد تخريبي در حوضچههاي بسته داخلي و در محيطهاي قارهاي نهشته شدهاند. از همينرو است كه نهشتههاي اليگوسن ايران مركزي (سازند سُرخ زيرين) بيشتر قارهاي – آواري و سُرخرنگ است. نبود سنگهاي اليگوسن در البرز و پوشيده شدن توفيتهاي سبز ائوسن با نهشتههاي قارهاي قرمزرنگ ميوسن (سازند سُرخ بالايي)، نتيجة فاز پيرنئن دانسته شده است. در كوههاي مكران، اگرچه ايست رسوبي پيرنئن با چينخوردگي همراه بوده، ولي بر خلاف زون نهبندان – خاش، پسروي دريا چندان طولاني نبوده و در نتيجه رديفهاي اليگوسن - پليوسن آن، ستبراي درخور توجهي دارند.
ماگمازايي: به صورت روانههاي خروجي و يا تودههاي نفوذي همراه با كانيزايي، يكي از ويژگيهاي بارز رخداد پيرنئن است. سنگهاي آتشفشاني وابسته به رخداد پيرنئن به ويژه در كمان ماگمايي اروميه – بزمان و نواحي وسيعي از بلوك لوت و حتي در پهنة فليشي خاور ايران برونزد دارند كه از نوع گدازههاي اسيد است و بيشتر ويژگي سنگهاي آتشفشاني قارهاي دارند. تودههاي نفوذي فاز پيرنئن، از كل تودههاي نفوذي كه تا پيش از اين زمان وجود داشتهاند، بيشتر است. اين تودهها به ويژه در نواحي زاهدان – خاش، كاشمر، آذربايجان، كوههاي طارم، قصر فيروزة تهران و سد كرج از نوع گرانيت تا گرانوديوريت و مونزونيت است. ولي در پيرامون تهران (گابروي سد كرج، گابروي مباركآباد، گابروي رودهن) و در شمال باختري سنندج – سيرجان (تودههاي كامياران – كلاهسر، خار سره)، از نوع بازيك است. بخشي از گرانوديوريت كركس به سن پرتوسنجي 33 تا 38 ميليون سال (اليگوسن آغازي) است (ريير و محافظ، 1972) و لذا، يكي از فازهاي گرانيتزايي كركس وابسته به رخداد پيرنئن است.
دگرگوني: ناحيهاي فاز پيرنئن چندان گسترده نيست. در هر حال، سخت شدن و تبلور دوبارة گدازهها و آذرآواريهاي ائوسن كه همراه با پيدايش كانيهاي ثانوي مانند زئوليت، آناليسم و آلبيت است، بيشتر حاصل عملكرد رخداد پيرنئن است كه در دو رخسارة بسيار ضعيف و ضعيف، شكل گرفتهاند. بر خلاف دگرگوني ناحيهاي، دگرگوني همبري ناشي از جايگيري نفوذيهاي ائوسن – اليگوسن، گاه (زاهدان، طارم) درخور توجه است.يافتههاي جديد نشان ميدهند كه دگرگوني فاز پيرنئن بيش از حد شناخته شده است. براي نمونه، در ايران مركزي راديوايزوتوپها به رويداد پيرنئن اشاره دارند. به گفتة ديگر، رويداد پيرنئن ممكن است يكي از فازهاي چندگانهاي باشد كه بر گسترههايي از ايران مركزي اثرگذار بودهاند.
كانيزايي: از جمله پيامدهاي رخداد پيرنئن است. به باور مؤمنزاده (1360)، اين كانيزايي بخشي از يك فاز فلززايي همزاد است كه از اواخر كرتاسه آغاز و در اليگوسن به پايان رسيده و ذخاير مس، آهن، سرب، روي، باريت، سلستيت، آلونيت، بنتونيت، كائولينيت و فسفات اين فاز درخور توجه است. از بين آنها كانيسازي مس از اهميت ويژهاي برخوردار است و ذخاير اصلــي مس ايــران در اين فاز تشكيل شدهانـد كه ممكن است همزاد، ديرزاد و يا همزمان با نفوذ باشند. ذخاير آهن اين فاز، مانند كانسار آهن تايباد، پس از ذخائر فاز پركامبرين پسين، در اولويت دوم قرار دارند. عناصر موليبدن و طلا به صورت عناصر اصلي، و يا همراه مس به مقدار قابل توجه در مناطق كيقال – سونگون (شمال باختري اهر)، انارك و سرچشمه تشكيل شدهاند. وجود كانسارهاي مس، سرب – روي، آنتيموان در سنگهاي آتشفشاني و نيمه عميق بخش شمالي لوت سبب شده تا لطفي (1364) فاز پيرنئن را يك عصر فلززايي در ناحية شمالي لوت مركزي بداند.
رخداد اليگوسن پسين – ميوسن پيشين (ساوين Savian ) : در حاشية باختري ايران مركزي (قم، همدان، كاشان، تفرش تا حاشية جنوبي جازموريان) و نواحي بيشماري از آذربايجان و همچنين در نواحي سكوي زاگرس، شواهدي از يك پيشروي دريايي گسترده وجود دارد كه بخشي از فرابومهاي فاز پيرنئن را زير پوشش داشته است. رديفهاي كربناتي اين درياي پيشرونده را در زاگرس سازند آسماري و در آذربايجان – ايران مركزي سازند قم نام دادهاند. پيشروي درياي آسماري – قم حاصل يك فاز كششي همراه با فرونشست دانسته شده كه به ويژه در بخشهايي از آذربايجان (تكاب و قافلانكوه) با تكاپوهاي آتشفشاني همراه بوده است. اين رخداد را ميتوان با فاز ساوين در ديگر نقاط همارز دانست.
رخداد ميوسن مياني (استيرينStyrian ) : گذر از رديفهاي كربناتي اليگوسن – ميوسن زاگرس (سازند آسماري) و ايران مركزي (سازند قم) به نهشتههاي تبخيري – آواري جوانتر، ناگهاني و گاه از نوع ناپيوستگي دگرشيب است. تغيير ناگهاني سنگشناسي، دگرشيبي محلي و به ويژه تكاپوهاي آتشفشاني ميوسن مياني ايران، نتيجة عملكرد يك رخداد زمينساختي قابل قياس با فاز استيرين است. سن پرتوسنجي برخي از ريوليتها و تودههاي آذرين منطقة نطنز – نايين 17 تا 22 ميليون سال است (عميدي، 1975). پرتو سنجي بيوتيتهاي گرانوديوريت كركس سن 16 تا 18 ميليون سال را نشان ميدهد (ريير و محافظ، 1972). سينيتهاي لواسان، سن پرتوسنجي 5/17 ميليون سال دارند. سن ايگنيمبريتهاي شمال درياچة حوض سلطان به روش پتاسيم -آرگون، 15 ميليون سال است (درويشزاده، 1370).در ايران، سازند سُرخ بالايي به سن ميوسن، به طور همشيب بر روي سازند قم قرار ميگيرد. تنها در حاشية حوضه اين ارتباط ميتواند ناپيوسته باشد و لذا به نظر ميرسد كه حركات استيرين در ايران، به طور عمده خشكيزا بوده و ممكن است بيشتر با اُفت عمومي سطح آبهاي آزاد ارتباط داشته باشد.
رخداد ميوسن پسين – پليوسن (آتيكنAtikan) : يكي از رخدادهاي زمينساختي ايران، فاز آتيكن است كه به ويژه در البرز، زاگرس، ايران مركزي و خاور ايران، نشانههاي روشني از چينخوردگي، دگرشكلي و گاه ماگماتيسم دارد.
به باور بربريان و كينگ (1983) در ميوسن پاياني (5 ميليون سال پيش) تمام ايران تحت تأثير حركات كوهزايي مهمي قرار گرفته كه با شروع دومين مرحلة بازشدگي درياي سُرخ و خليج عدن همزمان است. در نتيجة اين حركات، كه با ايجاد نيروهاي فشاري همراه بوده، با فراخاست زمين و پسروي دريا، چرخههاي فرسايشي چيره شده و حاصل آن، پر شدن سريع گوديها با رسوبات آبرفتي – كوهپايهاي است كه به نام سازندهاي بختياري و هزاردره نامگذاري شدهاند. در ناحية مكران، نهشتههاي پس از فاز آتيكن از نوع شبه مولاس است كه به طور دگرشيب، فليشهاي ميوسن بالايي را ميپوشانند. ارتباط دگرشيب مولاسها و رديفهاي كنگلومرايي پس از كوهزايي با سنگهاي كهنتر، نشانگر اين فاز زمينساختي است. افزون بر آن، بايد به ماگماتيسم به نسبت شديد اين فاز اشاره كرد كه در آذربايجان (اهر و سبلان)، نوار اروميه – بزمان و خاور ايران برونزد دارد. براي نمونه ميتوان به گدازههاي اولية سهند به سن 12 ميليون سال (معين وزيري و همكاران، 1356) و يا سري پيش از پيدايش كوه سبلان (ديدون و ژُمن، 1976) و همچنين آتشفشانهاي جنوب بيجار اشاره كرد كه سن ميوسن فوقاني (8 – 9 ميليون سال) دارند (بوكالتي و ديگران، 1976). تغيير در سازوكار برخي گسلهاي ايران از كششي به فشارشي (به ويژه انواع شمال باختري – جنوب خاوري)، ميتواند وابسته به فاز آتيكن باشد.بيشتر كانيسازي مس – موليبدن پورفيري همراه با اسكارنهاي فلزي (اسكارن كوه تخت) و سيليكاتي و كانسارهاي سرب و روي، باريت، طلا، آرسنيك، آنتيموان و جيوه وابسته به ماگمازايي رخداد آتيكن هستند.
رخداد اواخر پليوسن (پاسادنين Pasadenian ) : مهمترين رخداد زمينساختي سراسري و چهرهساز ايران، در زمان پليوسن پسين – پليستوسن پيشين (حدود 8/1 ميليون سال پيش) صورت گرفته كه با رويداد كوهزايي پاسادنين قابل قياس است. در ايران هم، رخداد پاسادنين ماهيت كوهزا داشته و مهمترين پيامد آن عبارت است از:
* تأثير قابل توجه همراه با چينخوردگي پيشرفته در كوههاي زاگرس و كپهداغ و به پايان بردن گذر تكاملي اين دو پهنه.
* كوتاه و ستبرشدگي به دليل فشارهاي وارده كه حاصل آن چينخوردگي، گسلش فشاري و شكلگيري سيماي ريختزمينساختي امروزي ايران است.
* پايين افتادن بيشتر فرونشستهاي ميانكوهي مانند خزر جنوبي، جازموريان، كوير بزرگ، كوير هرابرجان و 000 و رانده شدن كوههاي پيرامون بر روي آنها.
* پيوستگي فرورانش در زون فعال مكران همراه با زايش كمان ماگمايي كلسيمي - قليايي بزمان – تفتان و توسعة گسلشهاي راندگي در حاشية شمالي اين كوهها.
* به تله افتادن صفحة ايران، بين صفحههاي عربستان (در باختر)، هند (در خاور) و توران (در شمال) و تغيير ماهيت حركتهاي امتداد لغز به فشارشي، همراه با كوتاه و ستبرشدگي پوسته و رويداد زمينلرزه با سازوكار به طور عمده فشاري.
* چينخوردگي نهشتههاي قارهاي نئوژن و همچنين كنگلومرايي همزمان با كوهزايي (بختياري، هزاردره، آقچهگيل و معادلهاي آن).
* تكرار تكاپوهاي آتشفشاني در آتشفشانهاي سهند، سبلان و بزمان و آغاز فعاليت در دماوند و تقتان.
* جايگيري تودههاي نفوذي جوان ايران مانند گرانيت سفيد علم كوه، آكاپل، قهرود كاشان و آتشفشانيهاي عميق داسيتي البرز، عباسآباد – سبزوار و 000.
* فعاليت دوبارة گسلهاي كهن در البرز همراه با جابهجايي صفحهها از پسخشكي (NE) به پيشخشكي (SW) و ايجاد ساختارهاي دوپلكس مركب بزرگ مقياس (علوي، 1991).
رخدادهاي زمينساختي جوان : رخداد زمينساختي پاسادنين، پايان حركتهاي زمينساختي ايران نيست. موارد زير نشان ميدهند كه فلات ايران همچنان تحت تأثير نيروهاي زمينساختي قرار دارد.
* چينخوردگي دوبارة رديفهاي كنگلومرايي پس از كوهزايي آلپ پاياني.
* كج شدگي پادگانههاي آبرفتي كواترنري.
* بالا آمدن سواحل پله مانند مكران.
* فعاليتهاي آتشفشاني دماوند و تفتان. در اين مورد بايد گفت كه سن گدازههاي فلدسپاتوييددار در پايانة جنوبي گسل نايبند، 5000 تا 50000 سال پيش تعيين شده و در سالهاي 1349 و 1350 شمسي نيز خروج گدازه از دهانة تفتان گزارش شده است (درويشزاده، 1370).در ضمن در بخشهايي از آذربايجان (باختر اروميه و ماكو)، كردستان (قروه)، خاور ايران (در امتداد گسل نهبندان)، جنوب طبس (در امتداد گسل نايبندان)، بخشهاي وسيعي از بلوك لوت و 000 بازالتهاي كواترنر، پس از خروج از مخروطهاي آتشفشاني و يا گسلهاي طولي، به صورت روانههاي بازالتي با ساخت طنابي و منشورهاي بازالتي روانهها و يا سر تختهاي بازالتي گستردهاي را تشكيل دادهاند.
* بريدگي رسوبات آبرفتي عهد حاضر با گسلهاي قديمي و يا گسلهاي زمينلرزهاي جوان.
* رخداد زمينلرزههاي امروزي همراه با ايجاد گسلهاي زمينلرزهاي جوان، مانند دشت بياض، ايپك، گسل طبس، بم و 000.
* پيوستگي فرورانش پوستة اقيانوسي عمان به زير صفحة قارهاي مكران به ميزان حدود 5 سانتيمتر در سال (ژاكوب، 1977).
* تداوم كوتاه شدگي امروزي زاگرس به ميزان 5/3 تا 8/4 سانتيمتر در سال.