سنوزوئیک در ایران19
«در كوههاي خاور ايران»، بر خلاف ديگر نقاط، در بخش جنوبي حوضة فليشي خاور ايران (نهبندان - خاش) تودههاي نفوذي ائوسن – اليگوسن به درون نهشتههاي فليشي كرتاسه – ائوسن تزريق شدهاند. گرانيتوييدهاي زاهدان، گرانيتهاي خاور و جنوب خاوري خاش و تودههاي پراكندة ديگر از اين مجموعه است كه در بيشتر جاها با راستاي عمومي چينها همروند هستند. گفتني است كه نفوذيهاي موردسخن، در اثر حركات زمينساختي ائوسن – اليگوسن در فليشهاي ائوسن جاي گرفتهاند كه گاه در همبري آنها دگرگوني گرمايي مهم به وجود آمده و كانيهايي به مانند اپيدوت، گارنت و ولاستونيت ظاهر شده است. موقعيت اين تودهها نسبت به مجموعههاي افيوليتي خاور ايران و همچنين نبود آتشفشاني شديد گوياي آن است كه نفوذيهاي زاهدان – خاش از نوع ماگماهاي كماني نبوده و نتيجة فرورانش صفحهها نيستند. به باور پورحسيني (1983)، اين نفوذيها نتيجة آناتكسي بخشهاي ژرف فليشهاي زابل است. تودههاي زير انواع مهم اين گروه هستند.
«گرانيتوييدهاي زاهدان»، به اندازههاي متفاوت از باتوليت تا دايك هستند كه به صورت جدا از يكديگر، در باختر شهر زاهدان، در يك درازاي 120 كيلومتري تا حوالي شهرستان خاش، برونزد دارند. بخش اصلي گرانيتوييدهاي زاهدان شامل گرانوديوريت كوارتزدار و مونزونيت – گرانيت است ولي سنگشناسي اين تودهها تغييرات زياد دارد. بيوتيتهاي تودة اصلي، نشانگر سن پرتوسنجي (پتاسيم – آرگون) 33 – 31 ميليون سال است (كمپ و همكاران، 1982).
«گرانيت خاش»، به سمت جنوب، دنبالة گرانيتوييدهاي زاهدان را ميتوان در خاور و جنوب خاوري خاش ديد كه بيشتر از انواع گرانيتهاي دو ميكايي و به شدت هوازدهاند. رخنمون اين تودههاي گرانيتي سيماي كشيده (بيضوي) دارد كه محور كشيدة آنها با گسلهاي منطقه به ويژه گسل سراوان موازي است.
«گرانيت دودره»، كه در جنوب خاوري بيرجند، به درون آميزههاي افيوليتي تزريق شده، از جمله نفوذيهاي ائوسن – اليگوسن خاور ايران است كه به دليل داشتن قطعات كوچك و بزرگي از آميزههاي افيوليتي سن پس از كرتاسة پسين آن محرز است. تنشهاي وارد بر زون برخوردي بلوك لوت و كوههاي خاور ايران سبب شده تا اين گرانيت خردشدگي شديد داشته باشد.
«گرانيت گنيسي ده زالو»، همچنان از نفوذيهاي ائوسن – اليگوسن خاور ايران است كه در زون برخوردي بلوك لوت و حوضة فليشي خاور ايران برونزد دارد. اين توده، نوعي گرانيت بيوتيتدار با سيماي گنيسي است و دگر شكلي آن نتيجة برخورد نهايي دو صفحه لوت و بلوك هيلمند در پايان ائوسن و تنشهاي بعدي است.
«در ايران مركزي»، تودههاي نفوذي نسبت داده شده به ائوسن – اليگوسن را ميتوان در كمان ماگمايي اروميه – بزمان و يا در بلوك لوت ديد. در كمان ماگمايي اروميه بزمان، مونزوگرانيت ناحية زرند ساوه و گرانيت – ديوريتهاي ساوه – اشتهارد با سن پرتوسنجي 37 تا 40 ميليون سال ( كايا و همكاران، 1978) به سن اليگوسن پيشين هستند و در ضمن گرانيت گابروي حوالي شهربابك و گرانيت جبال بارز به سن ائوسن مياني تا پسين دانسته شدهاند. از ويژگيهاي بارز نفوذيهاي ساوه – اشتهارد، تأثير سيالهاي ماگمايي گرم برگدازههاي مجاور است كه با نوعي دگرساني گرمابي به ويژه كانيزايي از نوع آلونيت (منطقة تاكستان)، كائولن (معدن گلاك ساوه)، باريت (معادن ورده و آزبزان ساوه)، سرب، روي، مس (معدن لاك در خاور اشتهارد – ساوه)، منگنز (رباط كريم) و 000 همراه است.در بلوك لوت (مركزي)، ديوريت كوه ريجي (ريگي) و ديوريت كوه عبدالهي از نفوذيهاي گروه ائوسن – اليگوسن است.
تودههاي نفوذي اليگوسن- ميوسن
زمان اليگوسن – ميوسن، در امتداد نوار پلوتونيك كركس – جبالبارز، تودههاي نفوذي متعددي در آن جايگيري شدهاند (شكل 6-9). از مهمترين نفوذيهاي اليگوسن – ميوسن نوار كركس – جبالبارز، ميتوان به تودههاي جدول زير اشاره كرد.
گفتني است كه روند تودههاي نفوذي كركس – جبال بارز، با روند ساختاري ناحيه هماهنگي و همخواني دارد. جايگاه چينهشناسي و همچنين سنهاي پرتوسنجي سبب شده تا پورحسيني (1983) بر اين باور باشد كه جايگيري اين تودهها از حدود اليگوسن مياني آغاز شده و در ميوسن پيشين مياني به بيشترين شدت خود رسيده است. نامبرده به دو دليل زير، تودههاي اليگوسن – ميوسن را نتيجة همگرايي صفحههاي ايران و عربستان ميداند.
* روند تودههاي نفودي مذكور با امتداد زون فرورانش تتيس جوان هماهنگي دارد.
* در اين تودهها نسبت بنيادي استرونسيم پايين است و به نظر ميرسد كه ماگما از ذوب گوشته و يا پوستة اقيانوسي حاصل شده باشد و لذا حاصل يك رژيم زمينساختي كافتي نيست .
با توجه به سن پرتوسنجي تودة نفوذي نطنز (m.a 5 ± 24) ميتوان نتيجه گرفت كه فرورانش احتمالي پوستة اقيانوسي تتيس جوان به زير صفحة ايران، در پالئوژن نيز فعال بوده است.
تودههاي نفوذي پليوسن
بعضي از تودههاي نفوذي ايران به استناد سن پرتوسنجي و يا جايگاه چينهشناسي (تزريق در سنگهاي ميوسن) سن پليوسن دارند (شكل 6-9). اينگونه تودهها كوچك و پراكنده هستند و عمدهترين آنها عبارتند از :
«سينيت لواسان» شامل دو تودة سينيتي پورفيروييد مجزاست كه در شمال روستاي لواسان به داخل توفيتهاي سبز ائوسن نفوذ كردهاند. سن اين تودهها چندان مشخص نيست. به باور آسرتو (1966)، نفوذيهاي مذكور همزمان با راندگي مشا – فشم و در مرز ميوسن – پليوسن، تزريق شدهاند.«گرانيت عَلَمكوه» كه در فاصلة كمي از قلة عَلَمكوه ( به بلندي 4860 متر) قرار دارد نوعي گرانيت تودهاي قليايي است كه با رگههايي از آپليتهاي غني از تورمالين، رگههاي گرانوفير، پورفيرهاي بيوتيتي و دولريتهاي هورنبلنددار قطع شده است. ساختار اين توده، باتوليت گونه با قطر حدود 6 تا 7 كيلومتر و پهناي هالة دگرگوني آن (رخسارة آلبيت – اپيدوت) بين 1 تا 2 كيلومتر است. ولي، به صورت محلي، دگرگوني همبري تا رخسارة آمفيبول - هورنفلس و حتي پيروكسن - هورنفلس است.گانسر و هوبر (1962)، سن اين توده را بعد از دونين دانستند. سن پرتوسنجي اين توده (5-3 ميليون سال) گوياي جوان بودن آن است. در ضمن، نفوذ رگههاي اين گرانيت در سطوح راندگي سنگهاي پالئوزوييك بر روي رديفهاي ژوراسيك پاييني – مياني (سازند شمشك) نشان ميدهد كه تودة مذكور پس از جابهجاييهاي پليوسن جايگير شده است.
گفتني است كه گرانيتهاي پورفيري قلة تخت سليمان، (به بلندي 4200 متر)، سنگهاي گرانوديوريتي غني از هورنبلند و بيوتيت (واقع در خاور عَلَمكوه)و سنگهاي مونزونيتي از همزادهاي گرانيت عَلَمكوه هستند. سنگهاي مونزونيتي به صورت عدسيهايي بين توفهاي نئوژن رخنمون دارند كه حاكي از جوان بودن آنها است.
«باتوليت آكاپل» از نوع كوارتز مونزونيت و گرانوديوريت دانة متوسط تا درشت دانه و غني از فلدسپارهاي آلكالي پرتيتي و اوليگوكلاز – آلبيت است كه در 5 كيلومتري شمال خاوري عَلَمكوه برونزد دارد. اين باتوليت را رگههاي آپليتي – ديابازي و لامپروفيري قطع كردهاند. به باور گانسر (1962) ديابازها جوانتر از لامپروفيرها و آپليتها هستند. اين باور وجود دارد كه مونزونيت آكاپل و گرانيت عَلَمكوه همزمان (پليوسن)اند.«
كوارتز پورفير» جنوب درياي خزر، تودة كوچكي است كه رسوبات سُرخرنگ نئوژن را قطع كرده است. اين توده ميتواند از جمله نفوذيهاي پليوسن باشد.
«داسيتهاي درة نور» گنبدهاي نيمه آتشفشاني هستند كه برونزد آنها روند خطي دارد و جايگيري آنها در زون گسلي درة نور را تداعي ميكند. اين گونه گنبدهاي داسيتي جوان را ميتوان در نواحي ديگري مانند داشكسن قروه، ديد كه جايگيري آنها با كانيزايي آنتيموان و طلا همراه است. در اينجا، كانهزايي از نوع رگهاي و زونهاي سيليسي – سولفيدي طلادار است كه گنبدهاي داسيتي آقداغ و ساريداغ را بريدهاند و با انواع دگرساني گرمابي به ويژه آرژيلي و سيليسي همراه هستند. عيار طلا در رگههاي كانهدار از 55 تا 266 و در زونهاي سيليسي سولفيدي از 10 تا 18 قسمت در ميليون تغيير ميكند (راستاد و همكاران، 1379). در نوار افيوليتي عباسآباد (شاهرود) – سبزوار، ريوداسيتهاي آمفيبولدار در آميزههاي افيوليتي، سنگهاي ائـوسن و حتي نهشتههـاي آواري سُرخرنگ نئوژن تزريق شدهانـد و جوان بودن آنها قطعــي است (شكل 6-10). با توجه به كانهدار بودن تودههاي مشابه در ناحية قروه، مطالعة اين تودهها از نظر كانيزايي پيشنهاد ميشود.
«تودههاي قُهرود» در جنوب كاشان، از نوع گرانيت، گرانوديوريت و ميكرو گابرو هستند كه گدازهها و توفهاي پليوسن را با ايجاد هالة دگرگوني، به پهناي 5/1 تا 2 كيلومتر، بريدهاند. زاهدي (1973)، اين تودهها را به سن پليوسن ميداند. حسنزاده (1357) ضمن مقايسة اين تودهها با گرانيت كركس، سن آنها را بعد از ميوسن پيشين ميداند.بعضي از ديوريتها و دايكهاي گرانوديوريت پورفيري جبالبارز، به دليل جايگيري و نفوذ دركنگلومراي ميوسن و نئوژن از جمله نفوذيهاي پليوسن هستند ( ديميتريويچ، 1973).
آتشفشاني ترشيري
در گسترههاي وسيعي از ايران، به ويژه در ايران مركزي، بلوك لوت و دامنههاي جنوبي البرز سنگهاي آتشفشاني ترشيري گسترش و ستبراي درخور توجه دارند و چنين به نظر ميرسد كه به دنبال فشردگيهاي ناشي از رخداد كرتاسة پاياني (رويداد لارامين) و جريانهاي گرمايي وابسته، فازهاي كششي سراسري، موجب ماگمازايي گسترده به صورت روانههاي آتشفشاني و يا رديفهاي آذرآواري شده كه به ويژه در زمان ائوسن در بيشترين مقدار بوده و كم و بيش، همچنان در زمانهاي اليگوسن آغازي (40 – 37 ميليون سال پيش)، ميوسن مياني (22 – 19 ميليون سال پيش) و پليوسن (12 ميليون سال پيش) تكرار شده و حتي آتشفشانهاي فعال و نيمهفعال كنوني ايران را ميتوان ادامهاي از همين تكاپوهاي ماگمايي دانست (درويشزاده، 1370). گفتني است كه روانهها و آذرآواريهاي ترشيري ايران، آرايشي نزديك به مثلث قائمالزاويه دارند كه وتر آن كمان ماگمايي اروميه – بزمان است و نوگل (منتشر نشده) به آن ماگماتيسم مركزي Central Magmatic نام داده است.
دادههاي پرتوسنجي سنگهاي آتشفشاني ترشيري ايران چندان زياد نيست و نتايج پارهاي از آن پرسشآميز است. به همينرو، بيشتر مقايسة سني بر مبناي جايگاه چينهنگاري است كه بررسي آنها را در دو زمان پالئوژن و نئوژن ممكن ميسازد.
آتشفشاني پالئوژن
آتشفشانيهاي تفكيك نشده پالئوژن به ويژه در بلوك لوت و ايران مركزي رخنمون دارند. در بلوك لوت، سنگهاي مذكور انواعي از سنگهاي اسيد (آذرآواري، روانههاي ايگنيمبريتي و گدازهها) تا سنگهاي حدواسط با روند كلي سنگهاي كلسيمي - قليايي (داسيت آندزيتي، آندزي بازالت) و قليايي (بازالت قليايي) ميباشند. در ايران مركزي، سنگهاي آتشفشاني پالئوژن را ميتوان در كمان ماگمايي اروميه – بزمان به ويژه در نواحي شهربابك، اردستان، كاشان، آران، ساوه و غيره ديد كه در بعضي نقاط (شهربابك) سنگهاي زير اشباع قليايي (فنوليت، تفريت، بازانيت) در كنار سنگهاي فوق اشباع (داسيتها) ديده ميشوند.
آتشفشاني پالئوسن
تكاپوهاي خروجي پالئوسن، شامل پارهاي سنگهاي آتشفشاني و يا آتشفشاني – رسوبي به طور عمده با تركيب آندزيتي هستند كه از آن جمله ميتوان به سنگهاي آندزيتي (قائن، تبريز)، آندزيت همراه با آتشفشاني – رسوبي (منطقة اردبيل) و پارهاي از سنگهاي متاآندزيتي (منطقة بيرجند) اشاره كرد.
در «حوضة فليشي خاور ايران» سنگهاي آتشفشاني پالئوسن در سه ناحيه گزارش شدهاند. در حوالي درياچة هامون، آتشفشاني پالئوسن مجموعههاي آتشفشاني – رسوبي است. در كوه دوپشتي، سنگهاي موردنظر خاستگاه آذرآواري و تخريبي - آتشفشاني دارند و شامل توف و گريواكهاي آتشفشاني در زير، گريواك آتشفشاني و گلسنگ توفي در وسط و گدازههاي جوش خورده به همراه آواريهاي آتشفشاني وابسته در بالا هستند. در جانچي، خروجيهاي پالئوسن از نوع توف جوش خورده يا ايگنيمبريت با تركيب تراكي بازالت است.
«در پهنة لوت» آندزيتهاي پيروكسندار كوه عبداللهي و سنگهاي نيمه اسيدي با تركيب داسيتي و تراكيتي – داسيتي شمال لوت (خاور بشرويه) و سرانجام سنگهاي بازالتي و رسوبي منطقة اللهآباد، به سن پالئوسن است.
آتشفشاني ائوسن
ستبرترين واحدهاي آتشفشانزاد ايران به سن ائوسن هستند كه به ويژه در كمان ماگمايي اروميـه – بزمان، كوههاي خاور ايران، بلوك لوت، جنوب بينالود، بخش جنوبي البرز و شمال باختري آذربايجان رخنمون دارند. در سنگهاي آتشفشاني ائوسن ايران، تنوع سنگشناسي و محيط تشكيل (دريايي – قارهاي) درخور توجه است. در ضمن، تركيب شيميايي اين سنگها نيز تغييرات زيادي از اسيدي تا بازي دارد. ولي، در يك نگاهي كلي، ويژگي بارز آتشفشاني اصلي ائوسن ايران دو تركيبي بودن آن است. بدينسان كه، ماگماي بازيك با منشأ گوشتهاي، ضمن ذوب پوستة قارهاي موجب تشكيل ماگماي اسيدي شده است. به باور امامي (1379)، در آتشفشانيهاي ائوسن ايران، اختلاط ماگماهاي اسيد و بازيك يك پديدة فراگير است كه در توليد ماگمايي با تركيب حدواسط گاه با ويژگي ژئوشيميايي كلسيمي - قليايي مؤثر ميباشد. گفتني است كه تكاپوهاي آتشفشاني ائوسن ايران ممكن است از نوع سنگهاي گدازهاي، سنگهاي گدازهاي و آذرآواري و يا رديفهاي آتشفشاني – رسوبي باشند.
«در ايران مركزي» آتشفشاني ائوسن، به ويژه در كمان ماگمايي اروميه – بزمان بيشترين گسترش را دارد. فورانهاي اولية ائوسن ايران مركزي از نوع كلسيمي - قليايي و زيردريايي بوده و سپس انواع سنگهاي آتشفشاني كه به طور متناوب كلسيمي - قليايي بودهاند، با حجمهاي مختلف و بدون نظم و ترتيب خارج شدهاند. در ائوسن پسين تركيب گدازهها به طرف قليايي (سديمي و يا پتاسيمي) و به شدت قليايي گرايش پيدا كردهاند (حسنزاده، 1357، مهدوي، 1357).در منطقة «شهربابك»، آتشفشاني ائوسن شامل چهار گام اصلي است.
گام نخست، به ضخامت حدود 1000 متر، شامل آگلومرا، لاپيلي توف و جريانهاي گدازهاي با تركيب آندزيت و بازالت است.
گام دوم، از نوع بازانيتهاي لايه مانند و از پايين به بالا شامل 7 لاية آذرآواري، لاپيلي توف، تراكي آندزيت، آندزيت، تراكي آندزيت، آندزيت و آگلومرا است.
گام سوم، شامل فنوليت و تفريت با نسبتهاي متفاوتي از فلدسپاتوييد است كه با حدود 15 متر نهشتههاي آواري آغاز و به طور دگرشيب سنگهاي فاز قبلي (فاز دوم) را ميپوشاند. اين فاز ولكانيسم به سن ائوسن مياني دانسته شده است.
گام چهارم، شامل برش آتشفشاني (سُرخرنگ)، بازالت (سياهرنگ) آندزي بازالت (سبزرنگ) و تراكي آندزيت (سياه) به سن ائوسن پسين است.
در منطقة «راوند - نراق»، آتشفشاني ائوسن از نوع آتشفشاني – رسوبي، به ويژه آتشفشاني زيردريايي است كه به طور دگرشيب بر روي سنگهاي كرتاسه و در زير رديفهاي آواري سُرخرنگ اليگوسن قرار دارند. در ائوسن پيشين، تكاپوهاي آتشفشاني منطقة راوند – نراق از نوع انفجاري بوده كه سنگهاي حاصل به طور دگرشيب بر روي كنگلومراي قاعدة ائوسن قرار گرفتهاند. در ائوسن مياني، توفهاي نازكلايه حاوي ميانلايههاي آهك نوموليتدار، گاه تا 2000 متر ضخامت، شكل گرفتهاند در ائوسن پسين، حجم بيشتر تكاپوهاي آتشفشاني از نوع توف روشن رنگ با تركيب ريوليتي تا ريوداسيتي است كه از نظر بافت و ساخت تنوع زياد دارد (امامي، 1379).
در منطقة «آران»، هفت نوع سنگ آتشفشاني از نوع بازالت اوليويندار، آندزيت بازالتي، آندزيت، تراكي آندزيت، تراكيت، داسيتوييد و ريوليت پورفيري وجود دارد كه تركيب شيميايي آنها نشانگر ماگماي شوشونيتي و تغييرات سني آنها از ائوسن مياني تا ائوسن پسين است. آخرين تكاپوي آتشفشاني ناحية آران، واحد آذرآواري با ساخت تودهاي است كه گاهي ميانلايههايي از آهك فسيلدار و گاهي ناخالصي ماسهاي دارد كه گاهي دگرساني گرمابي موجب تشكيل بنتونيت و ساير رُسها شده است. رنگ سُرخ بخشي از توفها نشانة نهشت در محيط خشكي دانسته شده است.
در منطقة «ساوه»، تكاپوهاي آتشفشاني ائوسن شامل سه بخش سنگهاي آتشفشاني (ريوليت، داسيت و كمي آندزيت) محيط قارهاي، به سن لوتسين (در زير)، سنگهاي آتشفشاني (آذرآواري و كمي روانههاي گدازهاي) با بين لايههاي مارن، ماسهسنگ و سنگآهك، به سن لوتسين پسين (در وسط) و روانههاي آندزيتي ولاتيتي گاه با بافت پورفيري و لايههاي آهكي به سن پريابونين (در بالا) است (كايا و همكاران، 1978).
در منطقة « انار »، به ويژه در كوه مزاحم و كوههاي نركوه، سنگهاي آتشفشانزاد ائوسن، به طور دگرشيب لايههاي قديميتر را ميپوشانند و از پايين به بالا شامل سنگهاي آندزيت بازالتي، توفهاي سُرخ، تراكيت آندزيتي، توف و روانههايي از گدازههاي تراكيتي، آندزيتي، تراكي بازالت و برش است.در منطقة «كوير بزرگ»، به ويژه در نواحي خور و كوه لطيف، سنگهاي آتشفشاني ائوسن با پيكرههاي دروني كوچك همراه است كه نشانگر نوعي آتشفشاني – نفوذي با تركيب قليايي از نوع بازالت آلكالي، تراكي بازالت، تراكي آندزيت و تراكيت دارند و ممكن است حاصل تفريق ماگماي بازالت قليايي ائوسن باشند (ديميتريويچ 1973) .