پليوسن در مكران

«نهشتههاي پليوسن» مكران، رسوباتي از نوع مارنهاي ژيپسدار، ماسهسنگ، شيل و كنگلومرا هستند كه در گــذشته (هوبر، 1952) «گروه مكران» و در سالهاي اخيـر (مككال، 1985) «واحد مكران» ناميده شده‎‎اند. سن واحــد مكران، محدود به پليوسن نيست، بلكه تغييرات سني آن از ميوسن پسين تا پليوسن است.گفتني است كه از نگاه اشتوكلين (1953)، گروه مكران شامل رديفهاي پليوسن – ميوسن تمام مكران است. ولي مككال (1985) واحد مكران را محدود به رسوبات واقع در باختر گسل زندان كرده و براي رسوبات خاور گسل ميناب از نامهاي تاهتون و پالامي استفاده كرده است.در نواحي نيكشهر، پيشين، سرباز و سراوان، كنگلومرايي با قطعات بزرگ وجود دارد كه به طور ناپيوسته و يا ناپيوستگي موازي بر روي سازندهاي قديميتر قرار گرفته است. اين كنگلومـــرا كه همارز كنگلومرا كچ Kech پاكستـــان است، به نام «واحـــد نهنگ» نامگذاري شده كه سن پليوسن پسين تا پليستوسن پيشين دارد. در جنوب خــاوري زاهدان، كنگلومراي سستي به نام تلخاب وجود دارد كه به پليوسن نسبت داده شده است.«واحـــد مكـران» داراي چهار زير واحد «مارن گيــوشي»، «ماسهسنگ خكـو»، «ماسهسنگ تيــاب» و «كنگلومراي ميناب» است.«مارن گيوشي»، كه هوبر (1952) آن را مارن گروه مكران مياني و مارن مكران مينامد، رديفي از گلسنگ ژيپسدار خاكستري، مارن و شيل با ميانلايههاي نازك ماسهسنگ و سيلت سنگ و گاه كنگلومرا است. خرده صدف در گلسنگها و ماسهسنگها پراكندهاند. مارن گيوشي در آب كم عمق نزديك به ساحل با تبخير شديد نهشته شده است. به احتمال بخش محدود حوضة به شكل كولاب و بخش باز آن به شكل سبخا بوده است. زير واحد گيوشي بين زون زيستي Globorotalia acostaensis و زون Globorotalia humerosa قرار گرفته و سن ميوسن پسين دارد.«ماسهسنگ تياب»، 478 متر كالكارناريت سُرخ و قهوهاي، داراي چينهبندي مورب، ماسهسنگ بسيار دانهريز آهكي از منشأ تپههاي ماسهاي،‌آهك نرم قهوهاي و گلسنگآهكي فسيلدار و نرم است كه در يك محيط ساحلي يا سدهاي ساحلي نهشته شده و به دليل داشتن Globorotalia humerosa سن ميوسن پسين – پليوسن پيشين دارد.«كنگلومراي ميناب»، 1355 متر، كنگلومراي چنـــدزادي، نارس با خميرة فراوان، به رنگ سُرخ قهوهاي است كه به تدريج به تناوبي از ماسهسنگ و لايهاي رنگي ميرسد. كنگلومراي ميناب به لحاظ قرارگيـــري در روي ماسهسنگ خكــــو نميتواند قديميتـــر از پليوسن پيشين باشد. كنگلومـــراي ميناب با منشأ دلتــــايي دريايـــي همارز كنگلومراي پالامي و بخش بالايي واحـد تاهتون با منشأ رودخانهاي و قارهاي است.«واحد تاهتون» با 5835 متر ضخامت، شامل سه زير واحد با منشأ دريايي، زير واحد ماسهسنگ و كنگلومرا و زير واحد كنگلومرايي است. واحد تاهتون معرف يك سيستم فنگلومرايي و رسوبات آبرفتي دشت سيلابي است كه در يك فروبوم شمالي – جنوبي كه هنوز در حال نشست است نهشته شدهاند. وجود كانالها، نارس بودن رسوبات، جورشدگي ضعيف چنين مدلي را تأييد ميكند. لايههاي حد واسط اين واحد ميتوانند متعلق به مصب يك حوضه با آب بسيار كم عمق باشد. شواهدي از جورشدگي، جا به جايي و ايجاد حفره توسط عوامل وابسته به دريا با چنين محيطي سازگاري دارد.«كنگلومراي پالامي» (پالامي نام كوهي است كه از اين كنگلومرا تشكيل شده است). چندزادي، دانهدرشت، با لايهبندي خوب و يكنواخت و با خميرة ماسهاي است. اين واحد با 4500 متر ضخامت با تمام واحدهاي كهنتر ارتباط دگرشيب دارد. ويژگيهاي رسوبي اين واحد نشانگر تهنشست سريع، در حوضهاي در حال فرونشست در يك سيستم رودخانهاي بريده بريده braided است.از نظر سني، ارتباط ناپيوسته بين واحد ماسهسنگ خكو (ميوسن بالايي – پليوسن زيرين) سن واحد پالامي را به پليوسن پيشين محدود ميكند. با وجود اين، به طور محلي كنگلومرا ميتواند از نظر سني تا ميوسن پسين گسترش داشته باشد.«واحــد نهنگ» كه نام خود را از رودخانهاي به همين نام واقع در مرز پاكستان و شمال خاوري پيشين گرفته، شامل ضخامت متغيري (115 تا 1590 متر) از كنگلومراي چندزادي با جورشدگي ضعيف و خميرة ماسهسنگي است كه با ناپيوستگي بر روي تمام واحدهاي قديميتر قرار دارد. اين واحد نشانگر نهشتههاي كنگلومرايي رودخانهاي، كوهپايهاي و متعلق به محيط رسوبي با انرژي زياد است كه به فراخاست زياد منطقه اشاره دارد. در اين واحد، به جز دو عدد استراكود، سنگوارة ديگري پيدا نشده است. دادههاي منطقه و استراكود Ilyocipris ramdohr سبب شده تا واحد نهنگ به سن پليوسن پسين – پليستوسن پيشين دانسته شود.

ماگماتيسم و دگرگوني ترشيري

مقدمه

در زمان سنوزوييك، نيروهاي فشارشي و تنشهاي رهايي ناشي از دو رخداد كوهزايي آلپ مياني و پاياني، موجب ماگمازايي شديد در گسترههاي پهناوري از ايران شده به گونهاي كه ماگماتيسم ترشيري با بيش از چند هـزار متر حجم، بيشترين سنگهاي ماگمايي ايران را تشكيل ميدهند. به همينرو، به سنوزوييك ايران «دوران ماگماتيسم» نام دادهاند. در بسياري از حالات، به ويژه فعاليتهاي ماگمايي ائوسن – اليگوسن، تكاپوي ماگمايي با كانيزايي مس، موليبدن، سرب، روي، منگنز، آنتيموان، جيوه، طلا و 000همراه بوده و به همينرو، از ترشيري ايران به عنوان «دورة فلززايي» نيز ياد ميشود. (امامي، 1379) بر اين باور است كه :

* شديدترين فعاليتهاي آتشفشاني در اوايل ترشيري، به ويژه ائوسن، اتفاق افتاده است.

* ماگماتيسم ترشيري، داراي تنوع سنگشناسي از انواع اسيدي تا بازيك است و از نظر ژئوشيميايي روندهاي قليايي و كلسيمي - قليايي عموميت بيشتر دارد. با اين حال، برخي آتشفشانيها ويژگيهاي شوشونيتي و گاه توليئتي دارند.

* ماگماتيسم ترشيري به دو صورت نفوذي – آتشفشاني است. نفوذيهاي اين گروه به طور عمده از نوع گرانيتوييدي و تكاپوهاي خروجي نيز به هر دو صورت گدازهاي و آذرآواري ميباشد.

*آذرآواريهاي ترشيري گاه منشأ مستقيم ماگمايي دارند و گاه بر اثر فرسايش، حمل و رسوبگذاري بعدي (اپيكلاستيك) نهشته شدهاند.

* در اواخر ترشيري، در بسياري از نقاط ايران شرايط قارهاي چيره بوده، به همينرو در ميوسن – پليوسن پويايي سنگهاي آتشفشاني متفاوت از پالئوسن – ائوسن است.

دگرگوني ترشيري

در بسياري از نواحي ايران، سنگهاي آتشفشاني ترشيري داراي كانيهاي دگرگوني مانند آلبيت، پمپليييت، زئوليت، آناليسم هستند. جدا از روانههاي آتشفشاني، وجود كانيهاي اپيدوت، كلريت و مونتموريونيت در آذرآواريهاي ائوسن (سازند كرج) نيز ميتواند نشانگر دگرگوني كلي و خفيف باشد (يوائو و هوشمندزاده، 1971).

كانيهاي مذكور نشانگر آن هستند كه سنگهاي آتشفشاني ترشيري ايران، دگرگوني گرمابي ضعيف اما بزرگ مقياسي را تحمل كردهاند.گفتني است كه دگرگوني ترشيري ايران، بيشتر از نوع دگرگوني استاتيك و نتيجة افزايش حرارت دما در پوستة ايرانزمين بوده كه در ايجاد ماگماتيسم عظيمترشيري نقش اساسي داشته ولي تنها موجب تغييرات كانيشناسي شده و به تقريب از دگرشكلي به دور بوده است. مطالعات پاراژنز كانيهاي دگرگوني ياد شده دلالت بر پديدة دگرگوني در دو مرحلة بسيار ضعيف رخسارة زئوليت و مرحلة ضعيف رخسارة شيست سبز دارد.بديهي است كه جدا از دگرگوني استاتيك ناحيهاي، فعاليتهاي نفوذي (عميق و نيمه‌عميق) بعدي، به ويژه تودههاي نفوذي مرز ائوسن – اليگوسن، در ناپايداري كانيهاي اصلي و برهم كنشهاي يوني همچنان مؤثر بودهاند، به گونهاي كه سنگهاي آتشفشاني و توفهاي وابسته همچنان از يك دگرگوني گرمابي ناشي از سيالات ماگمايي متأثرند كه گاه با كانيزايي مس، موليبدن، آلومينيم، طلا، بيسموت، منگنز، كائولن و 000 همراهاست.

تودههاي نفوذي ترشيري

تودههاي نفوذي ترشيري ايران داراي تنوع زماني و مكاني زيادي هستند و به جز موارد محدود، مطالعات سنگژئوشيميايي و پرتوسنجي انجام شده بر روي اين تودهها چندان زياد نيست. لذا، در خصوص خاستگاه و حتي سن اين تودهها پرسشهاي زيادي وجود دارد كه هنوز پاسخ نهايي به آنها داده نشده است. با اين حال، از نظر زماني، تودههاي نفوذي ترشيري ايران را ميتوان به سه گروه ائوسن – اليگوسن، اليگوسن – ميوسن و پليوسن تقسيم كرد كه با فازهاي زمينساختي و جايگاه چينهشناسي آنها انطباق دارد.

تودههاي نفوذي ائوسن - اليگوسن

نسبت دادن اين تودهها به زمان ائوسن پسين – اليگوسن پيشين بيشتر به لحاظ جايگيري آنها در سنگهاي آذرآواري و يا رديفهاي رسوبي ائوسن است كه گاه با دادههاي پرتوسنجي تأييد شده و اين باور وجود دارد كه تودههاي نفوذي موردنظر حاصل ماگمازايي وابسته به رخداد كوهزايي پيرنئن است (شكل 6-9). نفوذيهاي ائوسن – اليگوسن ايران بيشتر از نوع گرانيتهاي ميكادار، دانه درشت تا متوسطدانه، گرانوديوريتهاي هورنبلند – بيوتيتدار، مونزونيت و ديوريت هستند. ولي، در شمال باختري پهنة سنندج – سيرجان و همچنين در اطراف تهران، اين تودهها بيشتر تركيب بازيك دارند. مهمترين نفوذيهاي ائوسن – اليگوسن عبارتند از:

 «دركوههاي طارم»، تودههاي نفوذي متعددي وجود دارد كه در درون آذرآواريها و گدازههاي ائوسن (سازند كرج) جاي گرفتهاند. سن بعد از ائوسن براي بيشتر اين تودهها محرز است ولي سن دقيق آنها مشخص نيست و اين باور وجود دارد كه نفوذيهاي مذكور ريشهها و منابع ماگمايي، گدازههاي ائوسن هستند. نفوذيهاي طارم تركيب گرانوديوريتي دارند، ولي به طور محلي تا ديوريت و حتي گابرو تغيير جنس ميدهند. رخنمون اين تودهها به صورت دو نوار موازي است كه با گسلهاي طولي و چينهاي ناحيه هم روند ميباشند و به باور خايين (1975)، اين تودهها ادامة جنوب خاوري نفوذيهاي ائوسن بالايي – اليگوسن كوههاي قرهداغ و قفقاز كوچكهستند.

 تركيب شيميايي قليايي، شكل نوار مانند، وابستگي به سنگهاي آتشفشاني اسيد و وجود شكستگيهاي عميق سبب شده تا شكلگيري تودههاي نفوذي طارم نتيجة ذوب بخش پاييني پوسته و پيدايش ماگمايي گرانيتي، توسط مواد گرم گوشته دانسته شود.

از ويژگيهاي بارز نفوذيهاي طارم، ايجاد دگرساني پيشرفته در سنگهاي درونگير است كه در نقاط زيادي با تمركز ذخايري از مس، طلا، سرب - روي (معدن زهآباد)، آهن و 000 همراه ميباشند. كانهزايي وابسته به نفوذيهاي ائوسن – اليگوسن محدود به كوههاي طارم نيست . وضع مشابهي در كوه زر تربتحيدريه وجود دارد كه شامل 12 زون كانيسازي طلا با پاراژنز كوارتز، هماتيت و طلا و به طور عمده كوارتز، هماتيت، كالكوپيريت و طلا است (كريمپور، 1377).

«درآذربايجان»، به ويژه در نواحي كليبر و سراب، تودههاي نفوذي ائوسن – اليگوسن بيشتر از نوع سينيتهاي نفلين و لوسيتداربا تركيب شيميايي آلومينيم و قليايي هستند و مقدار پتاسيم آنها بيش از سديم ميباشد كه از آن جمله ميتوان به سينيت پسودولوسيتدار رزگاه (اهر)، سينيت آناليسمدار باشكند (شمال ميانه) اشاره كرد.

افزون بر تودههاي فوق، تودة ميرزاحسنكندلو (جنوب دشت مغان)، تودة اوقلانداغ (باختر كوه سبلان) تودة قرهسو از جمله نفوذيهاي ائوسن – اليگوسن آذربايجان دانسته شدهاند. از انواع نفليندار اين تودهها ميتوان آلومينا استحصال كرد كه به فناوري پيچيده نياز دارد.

در «زون سنندج – سيرجان»، نفوذيهاي ائوسن – اليگوسن، بيشتر از نوع درونيهاي بازي مانند گابرو و دولريت هستند. وجود بعضي برونزدهاي اولترابازيكي سبب شده بود تا اين تودهها بخشي از مجموعههاي افيوليتي (آميزههاي رنگي) ايران دانسته شوند. مطالعات برو (1975) نشان داد كه اين تودهها با مجموعه‏هاي افيوليتي بيارتباط هستند. مهمترين نفوذيهاي موردنظر عبارتند:

 «تودههاي خارسره (خرزهره)»، واقع در جنوب قروه، كه نوعي نفوذي بازيك درشت دانه با تركيب گابرويي است ولي تنوع رخسارة سنگشناسي آن زياد است. اين تودهبه درون مجموعة آتشفشان – آهكي سُنقُر به سن ژوراسيك، تزريق و گدازههاي آن را به هورنفلسهاي تودهاي و مرمرهاي آن را به اسكارنهاي حاوي آمفيبول و اسكاپوليت تبديل كرده است. جايگاه چينهشناسي اين توده به زمان پس از ژوراسيك و پيش از ميوسن اشاره دارند. ولي پرتوسنجي دو نمونة سنگي، به روش پتاسيم - آرگون، به سن 38 تا 40 ميليون سال دلالت دارند (بلون و برو، 1975) كه با مرز ائوسن – اليگوسن مطابقت دارد. لازم به ذكر است كه شرايط رخداد اين توده و قرارگيري آن در شمال باختري تودة گرانيتي الوند، يادآور نفوذيهاي بازيك ژوراسيك منطقة همدان است.

«تودة كامياران»، كه در ابتدا نوعي مجموعة افيوليتي دانسته ميشد، يك تودة نفوذي بازيك است كه به درون رديفهاي ترشيري كرمانشاه تزريق شده است.

«تودة كلاهسر»، كه در 10 كيلومتري شمال باختري گردنة مرواريد (در مسير كرمانشاه – سنندج) برونزد دارد شامل چند نفوذي بازيك با تركيب گابرويي است كه همراهاني از سنگهاي دولريتي، هارزبورژيت و لرزوليت دارد. اين تودهها در فليشهاي كرتاسه و ائوسن تزريق و هالة گرمابي غني از اسكاپوليت و آمفيبول به وجود آوردهاند. جدا از جايگاه چينهشناسي (تزريق در سنگهاي ائوسن)، سن پرتوسنجي اين توده، نشانگر سن اليگوسن است.

«گابروي پَنجوين»، (نزديك مرز عراق) و گرانوديوريتهاي كوه باسيري از جمله نفوذيهاي ائوسن – اليگوسن زون سنندج – سيرجاناست.

«در شمال و خاور تهران»، به جز گرانوديوريت قصر فيروزه، ديگر نفوذيهاي ائوسن – اليگوسن بازي و به طور عمده گابرويي هستند.

«گرانوديوريت قصر فيروزه»، در جنوب خاوري تهران، از نوع نفوذيهاي خاكستري رنگ دانه متوسط است كه به داشتن بيگانهسنگ و هورنبلندهاي سوزني – سبز فراوان شاخص است. يكي ديگر از ويژگيهاي اين نفوذي، رگههاي ميگروگرانيتي لامپروفيري، ميكروديوريتي و به ويژه آپليتي گُليرنگ است كه در جهت خاوري – باختري در بدنة تودة قصر فيروزه نفوذ كردهاند. در مورد سن اين توده نظرها متفاوت است. داوري (1366) به استناد سن پرتوسنجي (6/1 ± 41 ميليون سال)، گرانوديوريت قصر فيروزه را مربوط به رويداد كوهزايي پيرنئن ميداند.

«گابرو مونزونيت سد كرج»، بهترين رخنمون را در تكيهگاه سد كرج (اميركبير) دارد. در اينجا، بخش پاييني توده، گابروي دانه درشت است كه با يك گذر تدريجي به ديوريت مونزونيت، در بالا ميرسد. شيب و امتداد توده با آذرآواريهاي مجاور يكسان است. به همين دليل، به طور عموم از اين توده به عنوان سيل سد كرج ياد ميشود در حالي كه در يك نگاه منطقهاي، تودة موردنظر ساخت حلقوي (لوپوليت) دارد كه در توفيتهاي سبز سازند كرج تزريق شده و بخشي از آن را به ويژه در حاشية شمال توده، به هورنفلسهاي آمفيبولدار تبديل كردهاست. ديوريت سد كرج 47 ميليون سال، و نوع روشن آن، 34 ميليون سال سن دارد (بينا و همكاران، 1979).

«گابروي رودهن»، نفوذي كوچكي است كه در جنوب رودهن، به درون توفيتهاي سازند كرج تزريق شده است. جدا از تودة اصلي، زبانهاي از آن به صورت دايك دولريتي نيز برونزد دارد. گابرو و دايك دولريتي، سيماي خرد شده و رنگ سبز تيره دارند و شناسايي آنها در ميان آذرآواريهاي مطبق سازند كرج آسان است.«گابروي مباركآباد»، از گابروهاي اوليويندار است كه در شمال روستاي مباركآباد (نزديك آبعلي) به درون زون گسلي مُشا - فشم و توفيتهاي سازند كرج تزريق شده است به همينرو خرد شدگي و تجزية گرمابي شديد دارد.