سنوزوئیک در ایران10
گسترش سازند قم : سازند قم در بخش بزرگي از خاور ايران مركزي گسترش دارد و به طور پيشرونده سازند سُرخ پاييني و يا سنگهاي قديميتر را ميپوشاند.ارتفاعات جنوبي قم (دوچاه، دوبرادر، نرداقي و 000) از جمله مناطقي است كه سازند قم گسترش درخور توجه دارد. از منطقة قم به طرف باختر و شمال باختر، سازند قم در مناطق ساوه و همدان گسترش و ستبراي زياد دارد، به طوري كه در باختر ساوه، ضخامت اين سازند به 3600 متر ميرسد (وحدتي، 1354) و يا در شمال همدان (آبگرم، رزن، نوبران) نهشتههاي ضخيم مارني سازند قم، سبب شده تا نواحي مذكور ژرفترين بخش درياي قم دانسته شوند. ادامه شمال باختري اين سازند را ميتوان در نواحي ميانه، زنجان، شمال باختري تبريز، باختر و جنوب درياچة اروميه ديد برونزدهاي آهكي ماكو، پايانة شمال باختري رخنمونهاي سازند قم است. از قم به طرف جنوب، برونزدهاي گستردهاي از سازند قم به ويژه در جنوب كاشان، اردستان، راوند، دليجان، ميمه، موته ديده ميشود.
در جنوب و جنوب باختري دشت كوير، نواحي نايين، انارك و خور برونزدهايي از سازند قم دارند. در شمال دهبيد و شمال باختر ابرقو و در خاور اقليد، سازند قم به شكل رخنمونهاي پراكنده گزارش شدهاند. مناطق كرمان، سيرجان، چهارگنبد، ساردوييه، سبزواران، اطراف حنا، بخشهايي از جنوب ايران مركزي هستند كه سازند قم گزارش شده است. خاوريترين گسترة زير پوشش سازند قم را ميتوان به صورت نوار باريكي در جنوب فرونشست جازموريان ديد (شكل 6-1).
توان اقتصادي سازند قم : در حوضة قم، در دو ميدان نفتي به نامهاي «البرز» و «سراجه» سازند آهكي قم سنگ مخزن است كه تاكنون 9 حلقه چاه اكتشافي در آن حفر شده است. ذخيرة خارج شده از ميدان البرز در حدود 20 ميليون بشكه بوده است. در فوران چاه شمارة 5 اين ميدان، كه اولين چاه به نفت رسيده در اين ميدان است، براي مدت سه ماه، روزي 80000 بشكه نفت از اين چاه فوران كرده است. ميدان گازي سراجه كه در خاور قم و در جنوب خاوري تاقديس البرز قرار دارد، تاقديسي با ذخيرة گازي در حدود 3/0 تريليون فوت مكعب است (افشارحرب، 1380). بنابراين انجام عمليات اكتشافي در ديگر نواحي زير پوشش سنگآهكهاي قم را ميتوان پيشنهاد كرد. جدا از ذخاير هيدروكربني، نهشتههاي سلستيت و گچ، به سازند قم ارزش اقتصادي ميدهند. براي نمونه در نخجير كوه ورامين، سه افق سلستيت در سازند قم وجود دارد كه با كانيهاي كلسيت، ژيپس، باريت، دولوميت و اكسيدآهن همراه است. كريمي (1378)، محيط رسوبي اين نهشتهها را كولاب ساحلي درياي سازند قم ميداند.
ميوسن – پليوسن در ايران مركزي
در بيشتر نواحي باختر ايران مركزي، سازند آهكي قم به سن اليگوسن – ميوسن، با رديفهاي آواري سُرخرنگي پوشيده ميشود كه نشانگر حوضههاي رسوبي قاره است. شواهد موجود اين باور را به وجود آورده است كه پس از آشكوب بورديگالين، با پسروي دريا، تغييرات شديد رخساره در نوع نهشتهها فراهم آمده و تبديل محيطهاي دريايي سازند قم به حوضههاي قارهاي سبب شده تا شرايط لازم براي نهشت رسوبات آواري – تبخيري همزمان با رسوبگذاري فراهم شود. اين نهشتهها كه در حال حاضر در بيشتر فرونشستهاي ايران مركزي برونزد دارند، به نام سازند سُرخ بالايي Upper Red Fm. نامگذاري شدهاند. اين نام به ويژه در مناطقي كه سازند قم ديده ميشود و يا دليلي مبني بر حضور آن وجود دارد، به كار برده ميشود. در غير اين صورت، به دليل نبود فسيل و شباهتهاي ظاهري بين سازندهاي سُرخ پاييني و بالايي، تفكيك اين دو امكانپذير نيست. به همينرو در مناطقي كه سازند قم وجود ندارد، به مجموعة اين نهشتهها، رسوبات سُرخرنگ نئوژن گفته ميشود.سيماي ظاهر، رنگ، سنگشناسي، شرايط تشكيل در حوضههاي پيشبوم پسرونده، سن و جايگاه چينهشناسي سازند سُرخ بالايي شباهت زيادي با سازند آغاجاري در زاگرس دارد. اين شباهتها به حدي است كه نهشت دو سازند را در شرايط يكسان و به احتمال حوضه واحد تداعي ميكند.
چينهشناسي سازند سُرخ بالايي
نخستين گزارش مستند موجود در بارة سازند سُرخ بالايي مربوط به سال 1855 است كه در آن از اين سازند به نام «سري گچدار» ياد شده است.
عناوين بعدي اين نهشتهها، همچنان به قارهاي و گچدار بودن و سن ميوسن آنها اشاره دارد. از 1359 زمينشناسان شركت ملي نفت ايران، نام سازند سُرخ بالايي را پيشنهاد و متداول كردند كه همچنان كاربرد دارد.سازند سُرخ بالايي، بيشتر از نوع ماسهسنگ، مارن، كنگلومرا و تبخيريهاست كه در شرايط مولاسي تشكيل شده و فرونشيني تدريجي بستر، ضخامت آن را به شدت افزايش داده است. با وجود شرايط يكسان رسوبي، سنگشناسي اين سازند تغييرات زيادي دارد، به گونهاي كه همارزي دقيق رخنمونها دشوار است و هيچ برشي نميتواند الگوي اين سازند باشد. زمينشناسان شركت نفت ابتدا، اين سازند را به دو زير واحد تقسيم كردهاند :
* زيرواحد پاييني (M1)، با 300 تا 500 متر ضخامت، از سنگ نمك، انيدريت، لايههاي ريگدار، شيلهاي نازكلاية قيري و رسهاي نمكدار سُرخ تيره است.
* زيرواحد بالايي (M2)، با 4000 تا 5000 متر ضخامت، متشكل از مارنهاي گچدار، ماسهسنگهاي سُرخ – قهوهاي تيره در قسمت زيرين و ماسهسنگهاي زرد قهوهاي تا سُرخ روشن در قسمت بالايي است.
دو بخش مذكور با يك لاية كليدي از مارن سبزرنگ از هم جدا ميشوند.در مورد زيرواحد پاييني اتفاق نظر وجود ندارد. مستوفي (1959)، آبه و ديگران (1964) زيرواحد تبخيري پاييني را جزو سازند قم ميدانند و به همين لحاظ در تاقديسهاي سراجه و البرز، فقط واحد بالايي (سازند سُرخ بالايي) را به سه عضو تقسيم كردهاند.
* عضو پاييني (M1)، حدود 2000 متر، متشكل از رس و ماسهسنگ گچدار به رنگ سُرخ تيره، شيل و سيلت سنگ است كه در بخش زيرين آن لايهاي راهنما از مارن سبز وجود دارد.
* عضو مياني (M2)، حدود 1000 متر، به طور عمده از نوع ماسهسنگهاي حفرهدار است.
* عضو بالايي (M3)، 300 تا 500 متر، سيلت سنگهاي گچدار و مارنهاي زرد روشن است كه ميانلايههايي از ماسهسنگهاي آهكي نرم دارد.
عضوهاي سهگانة بالا را با اندكي تغيير ميتوان در برش شمال ايوانكي و در تمام رخنمونهاي واقع در حد فاصل ايوانكي – سمنان ديد. در اين نواحي، عضو پاييني به داشتن رنگ تيره و نوارهايي از مارنهاي سبز شاخص است. ريخت خشن و حفرههاي كارستي ماسهسنگهاي مياني، كمك شاياني به شناسايي عضو مياني ميكند. فراواني گچ در عضو بالايي سبب شده تا اين عضو در همه جا رنگ كرم روشن همگن داشته باشد و به آساني بتوان آن را از عضو پاييني باز شناخت. درنتيجه، شايد بتوان عضوهاي سهگانة ياد شده را الگويي براي سازند سُرخ بالايي دانست.
يكي از ويژگيهاي سازند سُرخ بالايي سيماي ظاهري آن است كه به جز حاشية ارتفاعات، به طور عموم نواحي كمارتفاع دشت گونه را زير پوشش دارد. گسترههاي وسيعي از فرونشستهاي زمينساختي جوان مانندكوير بزرگ، فرونشست ميانه – زنجان، گودي قم – ساوه، گودال بلورد – بافت – سيرجان با نهشتههاي اين سازند پُر شدهاند. در اين گونه نواحي، بسياري از تپه ماهورهاي سُرخرنگي كه با رسوبات تبخيري آغشتهاند، جزو سازند سُرخ بالايي هستند.
سازند سُرخ بالايي، به طور معمول، به گونهاي همشيب و گاه تدريجي روي سازند قم قرار دارد ولي در حاشية حوضهها، اين ارتباط ميتواند ناپيوسته باشد و با كنگلومراي قاعدهاي آغاز شود. لايههاي بالايي اين سازند به تدريج ريگدار و دانه درشتتر ميشود و سرانجام تبديل به كنگلومرا ميشود كه به احتمال متعلق به پليوسن است. در شمال كوه يزدان قم، و برخي نقاط ديگر، اين ارتباط دگرشيب است. اين دوگانگي ممكن است در اثر چينخوردگي همزمان با تهنشست رسوبات باشد (نوگل سادات، 1985).
در هر حال، بايد گفت كه اگرچه در بسياري از رخنمونها، سازند سُرخ بالايي رخسارة تخريبي – كولابي و رنگ سُرخ دارد، ولي به لحاظ تأثير عوامل محلي در زايش اين رسوبات، گاهي تغيير ضخامت و رخسارة شديد بين برشهاي گوناگون اين سازند ديده ميشود. براي نمونه، در شمال خاوري گرمسار، عضو 1 بسيار نمكدار است و گاه يك لايه نمك تودهاي در قاعدة آن وجود دارد و يا، مواد تبخيري عضو 3 به مقدار زياد افزايش مييابد. كلهر (1961)، تغييرات ياد شده را نتيجة چندين دگرشيبي محلي در سازند مذكور ميداند، ولي بدون شك، تغيير شرايط محيط در اين امر نقش بيشتري دارد.سازند سُرخ بالايي در شرايط رسوبي يكسان انباشته نشده است. موج نقشهاي جرياني موجود در ماسهسنگها، تهنشست آنها را در آب تأييد ميكند. از سوي ديگر، تنة درختان فسيل شده، اثر قطرههاي باران، تركهاي گلي فسيل شده، نشانگر وجود حوضههاي رسوبي خشكي در زمان تهنشست سازند سُرخ بالايي است. در يك نگاه كلي، خروج گستردة زمين در ميوسن مياني موجب افزايش آهنگ فرسايش و آزاد شدن حجم زيادي از فرآوردههاي تخريبي شده كه به شكل رسوبات آبرفتي در مخروطافكنهها و يا رسوبات تبخيري – تخريبي ريزدانه در حوضههاي كولابي نهشته شدهاند.
بدينسان، سازند سُرخ بالايي دو رخسارة متفاوت دارد. يكي رخسارة تخريبي كه در حاشية حوضه قرار داشته و ديگري رخسارة كولابي كه در داخل حوضه و دور از منشأ بوده است. رخسارههاي كولابي اين سازند در كوير بزرگ گسترش وسيعي دارد. حوضههاي كوچكتر كولابي نيز در جنوب ميانه و اطراف كبودرآهنگ (شمال همدان) وجود داشتهاند. لاسمي (1369)، در برش دماوند – ايوانكي، به يك محيط رودخانة رودپيچي باور دارد كه در انتها به پلايا ختم ميشود. از حاشية حوضه به طرف داخل، رسوبات دانهريزتر شده و با افزايش مقدار رسوبات تبخيري، رخسارة كولابي به خود ميگيرند.حوضههاي رسوبي سازند سُرخ بالايي داراي فرونشست زياد و تدريجي بوده و همين امر سبب شده تا چندين هزارمتر رسوب تخريبي – كولابي روي هم انباشته شود.