سنوزوئیک در ایران9
:* عضو بينام كه توسط بزرگنيا (1965) به عنوان قديميترين عضو سازند قم دانسته شده با فسيلهاي، Nummulites intermedus و Eulepidina cf. dilatata به سن آشكوب روپلين از اليگوسن پيشين است. وضع مشابهي را سجادي (1369) در منطقهاي بين نطنز تا اردستان گزارش كرده است. در منطقة حنا (سبزواران) سنگوارة نوموليت اينترمديوس همچنان گزارش شده است. بنابراين شايد بتوان نتيجه گرفت كه از حوضة قم تا حنا، بخش پاييني سازند قم به سن اليگوسن پيشين است، ولي بعدها دريا از حوضة قم به طرف شمال باختري گسترش يافته و در زمانهاي شاتين، آكيتانين و گاهي بورديگالين، به ساير نواحي رسيده است.
* در كوههاي رزن (شمال همدان) سنگهاي اليگوسن وجود ندارد و از 3500 متر سنگآهك و مارن سازند قم، 2700 متر زيرين آن به آكيتانين و 800 متر بالايي به بورديگالين تعلق دارند (بلورچي، 1979).
* در منطقة ترود (سوسنوار)، اليگوسن به كلي حذف ميشود و سازند قم با نهشتههاي ميوسن پاييني حاوي Neoalveolina شروع ميشود (هوشمندزاده و همكاران، 1357).
* در جنوب خاوري كاشان (كوشكوه)، سنگوارههاي موجود در زون تدريجي بين سازند قم و سازند سُرخ بالايي از نوع Neoalveolina melo curdica است كه به ميوسن پيشين تا مياني تعلق دارند و اين، جوانترين سني است كه به سازند قم داده شده است (سجادي، 1359).
* در برش نطنز، سنگهاي آشكوب شاتين ضخامت قابل توجهي (473 متر) دارند در حالي كه سنگهاي آشكوب روپلين ضخامت كمتري داشته (192 متر) و رسوبات آكيتانين گسترش چندان ندارند (سجادي، 1369). بنابراين در اينجا سازند قم بيشتر به سن اليگوسن است.
* در باختر زفره، سنگآهكهاي قم محدود به عضوهاي c2 و c3 است و سن آنها از آكيتانين تجاوز نميكند (امجدزاده، 1370). نبود عضوهاي a، b و c مربوط به پيشروي تأخيري است ولي نبود عضوهاي جوانتر (f, e, d, c4) ممكن است فرسايشي و يا پسروي زودهنگام باشد.
* در منطقة مهاباد – اروميه، رسوبات دريايي قياس شده با سازند قم، محتوي فسيلهاي بورديگاليناند كه از نظر موقعيت چينهشناسي، فقط معادل بخش بالايي سازند قم هستند (شهرابي، 1372).
* در اطراف قره كليساي ماكو، پايينترين رديفهاي سازند قم، مقدار درخور توجهي ماسهسنگ دارد و حاوي سنگوارههاي آكيتانين است (اليگوسن وجود ندارد)، (علوي ناييني و بلورچي، 1973).
* در جنوب و اطراف بلورد سيرجان، درياي قم پيشروي مكرر داشته و به باور ديميتريويچ (1973)، جوانترين نهشتههاي اين دريا در زمانهاي هلوتين تا تورتونين نهشته شده كه در چنين حالتي جوانترين رديفهاي سازند قم را خواهيم داشت.با توجه به موارد گفته شده، و در نظر گرفتن فاصلة زماني بين روپلين تا بورديگالين بايد پذيرفت كه درياي قم، حدود 20 ميليون سال، باختر ايران مركزي را زير پوشش داشته است.
تغيير رخسارة سازند قم : تغيير رخسارة سازند قم بسيار زياد است، به گونهاي كه در بسياري از نقاط شناسايي و تفكيك عضوهاي چندگانه ناممكن است. وجود همراهان آذرين بارزترين تغيير رخسارة سازند قم است كه گاه درصد قابل توجهي از سازند را به خود اختصاص ميدهد.
* از جنوب باختري قم (نيزار) تا شمال باختري تفرش (كريان)، سازند قم، فقط شامل چهار واحد جداگانه با رخسارة ساحلي است. و حتي به طور محلي با افزايش مقدار ماسه و كنگلومرا رخسارة قارهاي به خود ميگيرد.
* در مناطق كهلوبالا، پرندك، گردنة رنگريز (منطقة رزن – آوج)، فقط بخش بالايي سازند قم ديده ميشود كه شامل رخنمونهاي كوچك و بزرگ سنگآهك گچي سفيدرنگ با ميانلايههاي مارن زرد است و فقط 150 متر ضخامت دارد.
* از آبگرم همدان به سمت باختر، سازند قم تناوبي از سنگآهك و مارن است كه عدسيهاي ناپيوستهاي از گدازه (بازالت) و آذرآواري (توف شيشهاي) دارد. در اين محل و ديگر برشها، آتشفشانيها جايگاهي ثابت ندارند و ممكن است به ضخامتهاي متفاوت و در افقهاي چينهشناسي گوناگون باشند.
* در رشته كوه آوج (شمال مانيان)، از 2355 متر ضخامت سازند قم، تنها 300 متر سنگآهك، و بقيه توف و آتشفشاني است (بلورچي، 1979).
* در كوههاي رزن (شمال همدان) و جنوب نوبران ساوه، حجم درخور توجهي از سازند قم مارنهاي خاكستري – سبز روشن است. در اين نواحي، مارن تشكيل دهندة اصلي سازند قم است. سيماي مارنها به گونهاي است كه يادآور سازند ميشان در زاگرس ميباشد.
* در كوشك نصرت قم، ضخامت سازند قم كاهش يافته و تناوبي از مارن و سنگآهك با قاعدهاي ماسه سنگي است.
* در تاقديس ابردژ و سورك در شمال خط آهن ورامين به گرمسار، عضوهاي a و b وجود ندارد و سازند قم با عضو c1 آغاز ميشود (كلهر، 1961).
* در بُنكوه گرمسار، 344 متر بخش زيرين سازند قم آهكهاي ماسهاي و آواري خاكستري رنگ و 70 متر بخش رويي از نوع مارن خاكستري - سبز با ميانلايههايي از سنگآهكهاي گچي است. در شمال سُرخة سمنان واحد مارن رويي 200 متر ضخامت دارد و عدسيهاي گچ به ضخامت تا 6 متر در زير و روي آن وجود دارد.
* از منطقة عطاري (خاور سمنان) به سمت شمال (تاقديس حاجيآباد) سازند قم رخسارة كربناتي ندارد و ماسهسنگ، مارن سُرخ و ژيپس جايگزين آن ميشود (علوي ناييني، 1972).
* در باختر عطاري (شمال كوه پيغمبران)، سازند قم بيشتر كنگلومرايي است (از اين محل به طرف شمال، سازند قم ديده نميشود).
* در حد فاصل جنوب قم تا ميمه، سازند قم شامل سه واحد آهك و مارن (در زير)، سنگآهك (در وسط)، ماسهسنگ و مارن (در بالا) است (اشتوكلين، 1952).
* از نراق به سمت جنوب، بخش عمدهاي از سازند قم آهكي است، به طوري كه در هستيجان، به جز 22 متر قسمت زيرين كه از سنگآهك نازك لايه با قاعدهاي ماسهاي – كنگلومرايي است باقيماندة سازند، آهك جلبكي است (امامي، 1981).
* در باختر جادة دليجان – ميمه و در نزديكي موته، سازند قم بيشتر رخسارة قارهاي دارد و تنها در بالاترين قسمت آن مقداري آهك زرد – خاكستري وجود دارد كه به احتمال متعلق به سازند قم ميباشد (تيله و همكاران، 1968). در شمال باختري موته، رخسارههاي كنگلومراي سازند قم به 100 متر ماسهسنگ آهكي ميرسد كه سنگوارة آكيتانين دارد و قابل قياس با عضو c1 است.
* در شرق كوه گوگرد واقع در جنوب سمنان، سازند قم به صورت عدسيهايي از سنگآهك زردرنگ و يك لاية 5 متري ژيپس با 30 متر ضخامت است و با عضو آهك قاعدهاي قابل قياس است.
* در نطنز و جنوب باختري اردستان (كسوج)، در درون سنگهاي آهكي، توف و آهكهاي توفي سازند قم قطعات آتشفشاني فراواني وجود دارد.
* از اردستان به سوي خاور، در حاشية كوير بزرگ (جنوب هلوحيدر و خاور سهيل پاكوه) مقدار مواد تخريبي به طور قابل ملاحظه افزايش يافته و سنگهايي كه به سازند قم نسبت داده شدهاند، بيشتر از سنگهاي تخريبياند كه ممكن است نشانگر حاشية حوضه باشند. وضع مشابهي در ناحية آخوره انارك و اطراف نايين وجود دارد. در آخورة انارك، سازند قم رخسارة حاشيهاي دارد و بدون سنگواره است و از 676 متر ضخامت سازند، تنها 27 درصد مارن است (آيستوف و همكاران، 1984) (در لبة جنوبي كوههاي سلطانية زنجان هم سازند قم نشانگر يك حوضة ساحلي كم عمق است).
* از نايين به سمت اصفهان، مواد تخريبي كم ميشود و فقط به شكل كنگلومرا در بخش قاعدهاي ديده ميشود.
* در منطقة دهاج – انار، تمام سازند قم فقط 10-15 متر آهك جلبكي با ميانلايههاي توف است كه در بين سازندهاي سُرخ پاييني و بالايي قرار دارند و اين در حالي است كه در باختر معدن چهارگنبد، نهشتههاي اليگوسن بيش از 2000 متر ضخامت دارند (ديميترويچ، 1973).
* بارزترين تغيير رخسارة سازند قم را ميتوان در منطقة تكاب و شمال همدان ديد. در اين نواحي سازند قم به داشتن حجم زيادي سنگآذرين و آذرين - رسوبي شاخص است. به نظر ميرسد كه در شمال خاوري و خاور تكاب، تكاپوهاي آتشفشاني شدت بيشتري داشته و به طرف جنوب، سنگهاي آذرين نقش كمتري دارند. تكاپوهاي آتشفشاني سازند قم جايگاه ويژهاي ندارند و در افقهاي چينهشناسي متفاوت ديده ميشوند. گاهي تمام حجم سازند ازگدازه است، چنين حالتي را ميتوان در غرب لوشامپا (ناحية تكاب) ديد كه در اين محل به تقريب رسوبات اليگوسن – ميوسن وجود ندارد و تنها تعدادي عدسي آهكي اليگوسن – ميوسن در داخل رديفهاي ضخيم آتشفشاني معرف آن است (انصاري، 1965) . وضع مشابهي در ناحية ميانه گزارش شده است. در اينجا نيز ضخامت سازند قم، به طرف شمال خاوري ميانه، به شدت كاهش يافته و به تدريج توفها و مواد انفجاري حاصل از آتشفشان ميوسن جاي آن را گرفته (لطفي، 1354).
* در شمال صوفيان، كنگلومراي پي سازند قم، ضمن داشتن گسترش وسيع، قطعات سنگهاي پالئوزوييك به ويژه كوارتزيت، آهكهاي اوربيتوليندار را در ابعاد تخته سنگهاي بزرگ دارد.تغيير رخسارههاي گفته شده سبب شد تا رحيمزاده (1373) بر اين باور باشد كه:
* درياي سازند قم يكپارچه نبوده و اغلب به شكل حوضههاي ميان كوهستاني و محدود بوده و تنهادر زمانهاي محدود با هم و يا با حوضة زاگرس ارتباط داشتهاند.
* بستر اين دريا، توپوگرافي متغيري داشته و ژرفاي كم حوضه سبب شده تا دريا ارتفاعات را دور زده و فرورفتگي يا درههاي بين رشته كوهها را اشتغال كند.
* ژرفترين بخش اين دريا، مناطق غرب تفرش تا شمال همدان (كوههاي رزن) بوده كه با حوضههاي ساحلي، كولابي، مردابي و عميق در ارتباط بوده است.
* در يك نگاه كلي، در محلهاي كم عمق درياي اليگوسن – ميوسن، سنگآهكهاي زيستآواري و در مناطق ژرف، آن مارن نهشته شده است. جانوران ريفساز، موجب انباشت كربنات در لبة سكوي آهكي شده و در پشت اين ريفها، حوضههاي كولابي يا مردابي وجود داشته كه نهشتههاي تبخيري و يا رسوبات بيتوميندار نهشته شدهاند. بدينسان، رخسارههاي سنگي و زيستي سازند قم را ميتوان متعلق به چهار محيط متفاوت ساحلي، سكوي كربناتي – تبخيري، سراشيبي حاشية سكوي كربناتي و رخسارة منطقه ژرف دانست.
گفتني است كه بخش بزرگي از سازند قم در فاصلة زماني كمي تهنشست شده كه خود مبين سرعت زياد رسوبگذاري است. اين موضوع از بررسي صفات سنگشناسي نيز قابل درك است. زيرا، سنگآهكهاي نوع اسپارايت به تقريب وجود ندارد و سنگآهكهاي ميكرايتي اكثريت دارند كه خود دليل سرعت زياد تهنشست و كوتاه بودن نسبي زمان تأثير امواج و عمل شستشو براي خارج شدن لجنهاي ريز بلورين از لابهلاي آلوكمها است.