پليوسن در البرز

سازند هزاردره : دركوهپايههاي البرز جنوبي، به ويژه در حد فاصل قزوين تا سمنان، نهشتههاي كنگلومرايي بارزي وجود دارد كه با ناپيوستگي (دگرشيب و يا همشيب) بر روي سنگهاي قديميتر، به ويژه توفيتهاي سازند كرج قرار دارند. چنين به نظر ميرسد كه به دنبال رخداد زمينساختي ميوسن پسين – پليوسن (فاز آتيكان)، چرخههاي فرسايشي شديد چيره شده كه حاصل آن، فرسايش شديد بلنديها و پر شدن سريع گوديها با رسوبات آبرفتي – كوهپايهاي است. تغييرات سني اين نهشتههاي آبرفتي – رودخانهاي از پليوسن تا زمان حال است كه نخستين بار توسط ريبن (1955) مطالعه و به چهار سري A، B، C و D تقسيم شد. بازنگري بعدي ريبن باعث تغيير مرتبة سريهاي ياد شده به سازند گرديد. سيماي ريختي بخش پليوسن اين نهشتــههاي كنگلومرايــي به صورت درههاي متعـدد، با گودي كم است. به همينرو، در البرز جنــوبي، نام «سازند هزاردره» دارد كه تپههاي باختر رودخانة جاجرود به عنوان برش الگوي آن انتخاب شده است. سازند هزاردره، نهشتههاي رودخانهاي سيلابي است كه از شمال خاوري تهران و از ميان كوههاي البرز و سه پايه به سوي جنوب و جنوب خاوري تهران جاري بودهاند. مهمترين ويژگيهاي سازند آبرفتي هزاردره عبارت است از:

* ستبراي زياد (1000 تا 1200 متر)

* يكنواختي در اندازة قلوهها (cm 20-5 )

* همگني در جنس قلوهها (85% توف كرج)

 * داشتن شيب زياد ( ْ90 - 50)

* وجود لايههاي همگن و يكنواخت

 * تراكم و سيماني شدن شديد

* تخلخل كم و ناتراوا (به جز عدسيهاي ماسهاي)

 * رنگ روشن

بايد گفت كه:

 * سازند هزاردره، به دليل داشتن قطعاتي از آروارة Rhinocerid (نزديكي منجيل) و شكمپايان Planorbis به سن پليوسن يا پليستوسن است ولي در برخي نقاط ممكن است از ميوسن پسين آغاز شده باشد.

* در بيشتر مناطق (ورامين، كرج، قزوين و 000)، در مرز بين سازند هزاردره با سازند سُرخ بالايي دگرشيبي ديده نشده، ولي در بعضي مناطق (مانند قم) مرز مشخص و تندي در اثر تغيير شيب، رنگ و سنگشناسي بين اين دو سازند وجود دارد.

* سازند هزاردره همارز رسوبات پليوسن بالايي – پليستوسن «سازند بختياري» است. ريبن (1966)، سازند هزاردره را با شيلهاي آب شيرين ليگنيتدار ميوسن پسين ساري داغ تبريز و همچنين لايههاي ماهيدار تبريز مقايسه كرده است.

* لاتريتي شدن درون سازندي، نشانة نبودهايي در سازند آبرفتي هزاردره است.

 * سازند آبرفتي هزاردره پس از نهشت، به دليل نيروهاي وارده، در راستاي خاوري – باختري يا شمال باختري جنوب خاوري به صورت نامتقارن چين خورده و يال جنوبي شيب كمتري دارد.

ترشيري در جنوب درياي خزر و مُغان

 مقدمه

در دشت گرگان، ساحل جنوبي درياي خزر و دشت مُغان، ويژگيهاي سنگي و زيستي رديفهاي ترشيري، تفاوت آشكاري با ديگر نواحي ايران دارد. اين تفاوتها به حدي است كه وجود يك حوضة رسوبي مستقل را در نواحي ياد شده حتمي ميسازد. بر پاية دادههاي مستند، از آغاز پالئوژن، درياي تتيس به دو حوضة جنوبي (مديترانة كنوني) و شمالي (پاراتتيس) تقسيم شده است. حوضة جنوبي با اقيانوس اطلس در ارتباط بوده ولي حوضة شمالي (درياي پاراتتيس)، به جز مقاطع زماني خاص كه با مديترانه در ارتباط بوده، در ديگر زمانها محيطي بسته و لب شور بوده است. درياي پاراتتيس كه وسيعترين درياي بين قارهاي سنوزوييك بوده، از پيش گودال Foredeepآلپ در فرانسه تا دامنة تينشان در چين گسترش داشته و پس از تكوين كوههاي آلپ، كارپات، بالكان، پونتيد، قفقاز، كپهداغ و البرز، به سه حوضة كوچكتر باختري، مركزي و خاوري تقسيم شده كه از ميان آنها پاراتتيس خاوري، نواحي واقع در شمال كريمه،‌ قفقاز، درياي سياه، درياي خزر، درياچة آرال و تركمنستان را زير پوشش داشته است. درياي خزر و ساحل جنوبي آن، دشت گنبد - گرگان، بندرانزلي، شمال آستارا و دشت مُغان بخشهايي از ايران شماليهستند كه از ميوسن مياني به بعد با پاراتتيس خاوري پوشيده ميشد، ولي به دليل فرونشيني بستر به ويژه اُفت سطح دريا، از آب بيرون ماندهاند. چينهشناسي ترشيري نواحي مذكور به شرح زير است.

پالئوسن – ائوسن

در جنوب درياي خزر، سنگهاي پالئوسن مياني، ائوسن و اليگوسن وجود ندارد و رديفهاي كرتاسة بالايي (ماستريشتين) و يا مارن و آهكهاي پالئوسن زيرين با دگرشيبي زاويهدار توسط نهشتههاي لبشور ميوسن مياني با رخسارة پاراتتيس پوشيده شدهاند. به همينرو، نتيجه شده كه نواحي مذكور (البرز شمالي – جنوب درياي خزر)، در اثر رخداد آلپ مياني (فاز لاراميد) از آب بيرون بوده است و به همين لحاظ نهشتههاي پالئوسن (به جز 45 متر بخش پاييني آن)، ائوسن و اليگوسن در جنوب و خاور درياي خزر وجود ندارد.در دشت مُغان، سنگهاي پالئوسن گسترش محدودي دارند و شامل مارن و سنگآهك مارني است كه ميانلايههايي از برش و گدازههاي جرياني دارد. اين مجموعه در فاصلة چينهشناسي كرتاسة بالايي و ائوسن (سازند قرهآقاش) قرار دارد و حاوي ميكروفسيلهاي دانين – پالئوسن و يا ائوسن زيرين است.به رديفهاي ائوسن دشت مُغان سازند قرهآقاش گفته شده است.

اليگو – ميوسن (سازند زيوه)

در منطقة مُغــان، مجموعهاي از نهشتههاي تخريبي دانهدرشت كنگلومرايي تا دانهريز رُسي به نام «سازند زيوه» وجود دارد كه سن اليگوسن – ميوسن مياني دارند كه از بلنديهاي شمال اردبيل به محيط رسوبي مُغان حملشدهاند.

برش الگوي سازند زيوه در نزديكي دهكدة زيوه، واقع در جنوب شهرك مرزي اصلاندوز مطالعه شده است. اين سازند كه با ناپيوستگي همشيب و گاه دگرشيب بر روي نهشتههاي ائوسن قرار دارد، تركيب سنگي همگن ندارد. به همينرو سازند زيوه به سه واحد جدا تقسيم شده است.

«زيوة پاييني» دو سنگشناسي متفاوت دارد كه به شكل بين انگشتي با يكديگر ارتباط دارند. در حاشيه جنوبي حوضة مُغان، اين واحد كنگلومرايي است، ولي به سوي خاور و باختر و شمال، رسوبات دانهريزتر شده و به ماسهسنگ و سيلت رُسي حاوي آثار گياهي، رگچههاي زغالي و پولكهاي ژيپس تبديل ميشود. ضخامت زيوه زيرين به درستي مشخص نيست. ولي تصور ميشود كه بيشترين ضخامت در خاور منطقه، 2300 متر باشد كه به طرف باختر كاهش مييابد. ضخامت زياد اين كنگلومرا كه از طريق رودخانهاي قديمي حمل و در حاشية حوضه نهشته شدهاند نشان از فرسايش شديد در ناحية منشأ و يك فاز بالا آمدگي مشخص دارد. وجود رگچههاي زغالي و شيل تيرهرنگ در بين لايههاي كنگلومرايي ناشي از به زير آب رفتن متناوب و تشكيل محيطهاي مردابي موقت با pH منفي است. وجود صدف دوكفهايدر ميانلايههاي ماسهاي اين كنگلومرا، نشانگر تشكيل آن در يك محيط ساحلي است. كنگلومراي قاعدة سازند زيوه ميتواند همارز زماني ديگر واحدهاي سازند باشد.

«زيوة مياني» به طور معمول از ماسهسنگ تشكيل شده كه ميانلايههاي شيلي گياهدار و رگچههاي نازك زغال و گچ دارد. همزمان با نهشت اين ماسهسنگها تكاپوهاي آتشفشاني محدودي وجود داشته كه به شكل توف و يا گدازه، همراه با ماسهسنگها ديده ميشود. ضخامت زيوة مياني در حدود 800 متر است، ولي به طرف باختر قرهسو به يكصد متر ميرسد. به طرف جنوب، ماسهسنگ زيوة مياني كنگلومرايي ميشود، به گونهاي كه مرز آن با كنگلومراي زيوة پاييني مشخص نيست.

«زيوة بالايي» بيشتر از نوع ماسهسنگ، ماسهسنگ فلدسپاتدار كنگلومرايي و سيلت رُسي زردرنگ با ميانلايههاي نازكي از آهك و دولوميت است. وجود يك لاية كنگلومرايي سبب شده تا زيوة بالايي به سه زير واحد «سيلت پاييني»، «كنگلومراي مياني» و «سيلت رُسي بالايي» تقسيم شود.

سنگواره و سن سازند زيوه : سازند زيوه، به طور عموم تهي از آثار فسيل جانوري است. حضور ژيپس، نبود سنگوارة جانوري، وجود رگچههاي ليگنيت و آثار گياهي فراوان، در سراسر سازند زيوه، تأييدي بر نهشت اين رسوبات در يك حوضة بسته با پوشش گياهي در اطراف حوضه است. به باور نوسكايا (1984)، آلودگي فزايندة هيدروژن سولفوره مهمترين شاخص حوضة پاراتتيس است به همينرو، اين نهشتهها از فسيل بسيار فقير هستند.

تنها گونة فسيلي گزارش شده از سازند زيوه Cytheridea cf. paracuminata است كه در قسمت بالايي سازند پيدا شده (ويلم، 1961)، كه مشابه انواع هلوتين بالايي – تورتونين حوضة وين است. اُستراكود، دندان ماهي و بيشتر از همه برگ، شاخه، تنة درخت ساير سنگوارههاي سازند زيوه هستند.در خاور قرهسو، سازند زيوه بر روي مارنهاي ائوسن بالايي است و عضو رويي سازند زيوه توسط رديفهاي فسيلدار تورتونين پوشيده ميشود. در نتيجه سن اين سازند، پس از ائوسن پسين تا پايان ميوسن مياني تعيين شده است.