سنوزوئیک در ایران 2
ائوسن در البرز
گسترش سنگهاي ائوسن محدود به پهلوي جنوبي بلنديهاي البرز است كه از نگاه رخسارة سنگي و زيستي شباهت زيادي با رديفهاي همزمان در آذربايجان دارد. واحدهاي سنگچينهاي فجن (فاجان)، زيارت، توفيتهاي كرج و سازند كُند نشانگر رديفهاي ائوسن البرز است كه به ويژه در البرز مركزي مطالعه و معرفي شدهاند، ولي با اندكي تغيير در ديگر نقاط البرز و حتي آذربايجان (زنجان، تكاب و 000) شناسايي و مطالعه شدهاند.
سازند آهكي زيارت : سازند آهكي زيارت، نشانگر واحدي از سنگآهك نوموليتدار به سن ائوسن مياني است كه به طور معمول در فاصلة چينهشناسي سازند كنگلومرايي فجن در زير و توفيتهاي سازند كرج در بالا قرار دارد. ولي، گاهي نيز اين سازند جايگاه عمومي خود را ندارد و ممكن است شامل چند واحد آهكي باشد كه در پايين با سازند فجن و در بالا با سازند كرج تناوب و ارتباط بين انگشتي داشته باشد.برش الگوي اين سازند را دلنباخ (1964) در خاور تهران، در نزديكي گورستاني واقع در باختر دهكدة توچال، به ضخامت 435 متر، اندازهگيري كرده است. در اين محل، سازند زيارت شامل دو بخش است.
بخش زيرين حدود 150 متر مارنهاي مايل به زرد و گچدار است و بخش بالايي آن حدود 300 متر سنگآهكهاي ضخيملايه و ريفي است كه به داشتن نوموليت فراوان شاخص است.ويژگيهاي سنگي برش الگو در همه جا پايدار نيست. براي نمونه، بخش مارن پاييني برش الگو در همه جا وجود ندارد و يا بخش ريفي بالاي برش الگو، به طور محلي، ممكن است مارني، توفي و يا ماسهاي باشد. در هرحال، داشتن رنگ بژ روشن، فراواني نوموليت، بقاياي نرمتنان، جلبگ، بريوزوآ و حتي لايههايي از برش آهكي، از ويژگيهاي سازند زيارت است.در محل برش الگو، سنگوارههاي فراوان سازند زيارت، سن آن را پالئوسن تا ائوسن مياني نشان داده است. در منطقة دماوند، آلنباخ (1964) وجود بعضي از آلوئولينيدهها را گوياي وجود رسوبات آشكوب ايلردين، و لايههاي زيرين و مياني آهكهاي زيارت را متعلق به آشكوب كوزين Cusian ميداند.
گسترش جغرافيايي سنگآهكهاي زيارت محدود به البرز مركزي نيست. در البرز خاوري (شمال شاهرود)، البرز غربي (منجيل – رودبار)، كوههاي سلطانيه و جنوب آذربايجان نيز همارزهاي اين سازند گزارش شده است.
سازند توفي كرج : سازند كرج به عنوان يكي از شاخصترين واحدهاي سنگچينهاي البرز جنوبي، شامل توالي به نسبت ستبري از توفهاي سبزرنگ، سنگهاي رسوبي و گدازههاي آتشفشاني و به ندرت تبخيري است كه در گذشته به نامهاي گوناگون سري سبز (تييزه، 1877)، لايههاي سبز (ريويه، 1934)، توفيتهاي سبز البرز (درويشزاده، 1360) و 000 از آن ياد شده است. در 1967، ددوآل، در درة كرج برشي از اين سازند را معرفي و به آن « سازند كرج » نام داد.
برش الگوي سازند كرج نوعي برش مركب است كه در دو مقطع جداگانه اندازهگيري شده است، اگرچه سازند كرج يادآور توفهاي سبز البرز جنوبي است، ولي در برش الگو و همچنين در ديگر رخنمونها، سازند كرج تركيب سنگشناسي همگن ندارد، به همينرو، در برش الگو، با 3300 متر ضخامت، به 5 عضو تقسيم شده كه از پايين به بالا عبارتند از:
«بخش شيل پاييني»، با 1055 متر ستبرا، شامل شيلهاي آهكي و سيلتي خاكستري تيره است كه ميانلايههايي از توف خاكستري، توف شيشهاي به رنگ سبز – خاكستري دارد. در نزديكي قاعدة اين عضو، 20 متر گدازة پورفيري اوژيتدار وجود دارد.
«بخش توف مياني»، با 1177 متر ستبرا، شامل توفهاي ضخيملايه و شيشهاي به رنگ سبز آبي تا سبز روشن است كه در قسمت بالايي، شيلهاي آهكي دارد.
«شيل آسارا»، شامل 167 متر شيل آهكي با مقدار ناچيزي از توف و شيل توفي است. در اين بخش، باقيمانده گياه گزارش شده است.
«بخش توف بالايي»، با 917 متر ستبرا، به طور عمده شامل توف سبز است كه لايههايي از شيل توفي، ماسهسنگ توفدار و شيل آهكي دارد.
«شيل كندوان»، شامل حدود 150 متر شيل آهكي و آهك قيري وگاه به شدت متخلخل و ژيپسدار است كه در گردنة كندوان (شمال گچسر) برونزد دارد.
گفتني است كه عضو پنجم در برش الگو ديده نشده و تعلق آن به سازند كرج پرسشآميز است.اشتوكليــن (1972) بر اين باور است كه از نگاه سنگشناسي، شيلهاي كنــدوان ممكن است همارز «سازند كُند» باشد كه جوانتر از سازند كرج است و ارتباط ناپيوستهاي با آن (سازند كرج) دارد.عضوهاي چندگانة برش الگوي سازند كرج، سنگشناسي و ستبراي پايداري ندارند و تغييرات آنها در فواصل كوتاه، درخور توجه است به همينرو، عضوهاي ياد شده تنها در طول برش الگو كاربرد دارد.
در ديگر نقاط البرز، سازند كرج عضوبندي نميشود و يا از عضوهاي غيررسمي و محلي استفاده ميشود. براي نمونه، در كوههاي طارم (شمال خاوري زنجان)، اين سازند به دو عضو غيررسمي به نام «كُردكَند» (2400 متر توف ماسهسنگي و مارن) در زير و «اَمَند» (1400 متر ماسهسنگ و آندزيت) در بالا تقسيم شده است.در درة چالوس (برش الگو)، مرز پاييني سازند كرج به طور مستقيم بر روي شيلهاي سبز تيره و سنگماسههاي سازند شمشك است و مرز بالايي آن به كنگلومراي سُرخرنگي است كه به احتمال سن نئوژن دارد (اشتوكلين، 1972). ولي، در بيشتر نقاط البرز جنوبي، مرز زيرين سازند كرج با سنگآهكهاي نوموليتدار سازند زيارت و همشيب است. گاهي نيز توفهاي سازند كرج، بدون حضور سنگآهكهاي زيارت، با رديفهاي كنگلومرايي سازند فجن (فاجان) هم مرز است.آثار گياهان تك لبة قارهاي (در توف بالايي)، روزنهدار پلانكتون نواحي ژرف، آثار و بقاياي ماهيان (در شيل پاييني) سنگوارههاي گزارش شده از سازند كرج هستند كه به طور عمده به زمان ائوسن مياني تعلق دارند. از ناهمگوني سنگوارهها و حفظ شدگي ضعيف آنها چنين برميآيد كه شايد فسيلها در جا نباشند، ولي جايگاه چينهشناسي سازند كرج، سن ائوسن مياني آن را تأييد ميكند.
تنوع سنگوارهها به ويژه ساختهاي رسوبي، تفسير محيط رسوبي سازند كرج را دشوار ساخته است. اين باور وجود دارد كه سازند كرج به رغم ستبراي زياد، در يك دورة كوتاه نهشته شده كه محدود به بخش مياني و پسين ائوسن مياني است. در ضمن، تغيير عمق و تغيير شرايط رسوبي سازند كرج درخور توجه است. ساختهاي رسوبي موجود در نهشتههاي آذرآواري، آتشفشاني آواري، نظير لايهبندي، لايهبندي تدريجي، ريزلايهبندي خميده، قالب شياري و لغزشهاي گرانشي، نه تنها گوياي نهشت در محيط دريايي است بلكه حاكي از جريانهاي آشفته در محيط رسوبي است. بادزنهاي زيردريايي و اوليستوسترومها همچنان نشانة جريان و حمل تودههاي رسوبي است. به همينرو، لاسمي (1370) بر اين باور است كه بخش بزرگي از مجموعة ماگمايي البرز در گودالهاي ژرف قارهاي، در كف شيب قاره و در جلوي يك كمان ماگمايي فعال تشكيل شدهاند در ضمن، گالپيرين و همكاران (1962) با توجه به دادههاي ژئوفيزيكي نيز بر اين باورند كه جنوب درياي خزر شبيه گودال اقيانوسي است كه موهو در 40 كيلومتري به اعماق فرورفته و احتمال دارد كه توفيتهاي سبز البرز به وسيلة آتشفشانهاي انفجاري از نوع جزاير كماني و حاشية قارهاي به وجود آمده باشند. مراحل آخر اين گونه آتشفشانها، به فعاليت شوشونيتي پايان مييابد كه شوشونيتهاي طالقان (ائوسن پاياني) ميتوانند نمونهاي از آن باشند (درويشزاده، 1370).دلنباخ (1964)، در شمال خاوري تهران (لتيان)، سازند كرج را به 19 چرخة رسوبگذاري متناوب تقسيم كرده كه بيشتر شامل توف (اُوپالي، ماسهاي، چندزادي، شيشهاي، فلدسپاتي)، سيلكسيت، كالسدونيت، روانههاي گدازهاي، ماسهسنگ ميكروكنگلومرايي، پُرسلانيت و سنگآهك است. وجود توفهاي دانهدرشت در قاعدة هر چرخة رسوبي و ريزدانه شدن آنها به سمت بالا و سرانجام پايان گرفتن چرخه با رسوبات سيليسي راديولردار سبب شده تا واتان (1969) براي سازند كرج ويژگي سيكلوتمي پيشنهاد كند.
بايد گفت كه سازند كرج منحصر به توف و نهشتههاي رسوبي نيست. در درة كرج – چالوس، در ميان نهشتههاي سبز سازند كرج، بخشهاي گدازهاي زيردريايي وجود دارد كه به طور عمده به صورت فورانهاي انفجاري به شكل نهشتههاي هيالوكلاستيك همراه با دايكهاي تغذيه كننده نمايان هستند. در كوههاي تالش نيز، در بخش بالايي سازند كرج روانههاي گدازه سبز تيره از جنس پيروكسن آندزيت، با بافت پورفيري، وجود دارد. در منطقة طارم، انواع فرعي روانهها، در بخش بالايي سازند ديده ميشود كه شامل انواع بازيك مانند اليوين و اليوين – اورژيت بازالت هستند. انواع اسيديتر مانند بيوتيت داسيت و بيوتيت ريوليت هم در بين توفها وجود دارند. در البرز مركزي و مناطق شمال تهران نيز واحدهاي گدازهاي و برشهاي هيالوكلاستيك وابسته به فعاليتهاي انفجاري زيردريايي شايان توجه است.از نظر گسترش جغرافيايي، اگرچه سازند توفي كرج يادآور فورانهاي انفجاري ائوسن مياني البرز جنوبي، است ولي بايد گفت كه جدا از البرزجنوبي، اين سازند با ويژگيهاي سنگي و رنگي مشابه، همچنان در كوههاي سلطانية زنجان، تكاب، باختر قم، تفرش، آران و پارهاي از نقاط ايران مركزي گسترش درخور توجه دارد و لذا، فورانهاي انفجاري ائوسن مياني پديدهاي گستردهتر از البرز جنوبي است كه به طور كلي به صورت خاكستر و در برخي نقاط (عباسآباد شاهرود) به صورت آگلومراست كه تا 1500 متر ضخامت دارد.
سازند كُند Kond Fm. : در بسياري از نقاط البرز جنوبي، سازند كرج آخرين واحد سنگچينهاي ائوسن است. ولي، در دو ناحيه از خاور تهران (دهكدة كُند و نزديك روستاي بُلان)، بر روي سازند كرج مجموعهاي از سنگماسه، كنگلومرا، لايههاي گچ، مارن و سنگآهك مارني بودار، وجود دارد كه داراي سنگوارههاي ائوسن پاياني (آشكوب پريابونين) هستند. مطالعات دلنباخ (1964)، بر روي رخنمون دهكدة كُند، منجر به معرفي واحد سنگچينهاي به نام «سازند كُند» شده كه حدود 250 متر ضخامت دارد. برش الگوي سازند كُند قابل تقسيم به سه عضو غيررسمي است. حدود 80 تناوب كنگلومرا و ماسهسنگ در پايين، حدود 40 متر ژيپس در وسط و حدود 120 متر سنگآهك و مارن در بالا (عضو بالايي تا اندازهاي بوي قير ميدهد). رخنمون بُلان – آجان مشابه برش الگو نيست. در اينجا، سازند كُند شامل حدود 300 متر سنگآهك ريفي، مقداري ژيپس و دولوميت است.
سنگوارههاي گزارش شده از سازند كُند از نوع Discocyclina sp.، Miliodes، Ostreids، Nummulites cf. striatus (BURG)، Gypsina globules (REUSS)، Rotalia sp. است كه معرف ائوسن پسين هستند. سازند كُند يك چرخة رسوبي محدود بين دو ناپيوستگي است. مرز زيرين آن (به دليل وجود قلوههاي توف) با سازند كرج ناپيوسته و به ظاهر موازي است. مرز بالايي آن با نهشتههاي اليگوسن، به نام سازند سُرخ زيرين، دگرشيب است.
اليگوسن در البرز
در زمينشناسي ايران اين باور وجود دارد كه رخداد زمينساختي پيرنئن، اثر قابل توجهي بر ديرينه جغرافياي ايران به ويژه البرز داشته به گونهاي كه در نتيجة آن، با پسروي دريا، تمام البرز به خشكي گستردهاي تبديل شده و به همينرو، رديفهاي اليگوسن در البرز وجود ندارد.
ميوسن در البرز
جدا از نواحي ساحلي درياي خزر و دشت گرگان – گنبد كه بخشي از درياي پاراتتيس است، در ديگر نقاط البرز، توالي ميوسن به طور عمده محدود به فرونشستهاي ميانكوهي است كه به ويژه در درة جاجرود، ميگون، سراسر لواسانات و در فرونشست قزلاوزن – گيلوان (بين كوههاي طارم و تالش) رخنمون دارند. در اين نواحي، رديفهاي منسوب به ميوسن، به طور عمده نهشتههاي سُرخرنگي از مارن، ماسهسنگ و كنگلومرا است كه به طور محلي گچ و يا نمك دارند و گاهي نيز چند متر سنگآهك ميليوليددار در بخش زيرين آنها ديده ميشود.
نهشتههاي مذكور به طرف حاشية حوضه تبديل به كنگلومرا ميشود و سه دورة مشخص كنگلومرازايي در اين ناحيه قابل شناسايي است. كنگلومراي دور سوم ممكن است هم سن و همارز سازند هزاردره باشد. ددوآل (1967)، گلوس (1965)، آسرتو (b 1966) به اين انباشتههاي قارهاي «سازند سُرخ» نام دادهاند. سيما و ويژگيهاي سنگشناختي اين نهشتهها قابل قياس با سازند سُرخ بالايي ايران مركزي است. ولي احتمال همارزي آنها با مجموعة سازندهاي سُرخ زيرين، سنگآهكهاي قم و سازند سُرخ بالايي وجود دارد. در چنين حالتي تغييرات سني آنها از اليگوسن تا ميوسن خواهد بود.
این وبلاگ تمامی موضوعات و مقالات و اطالاعات تخصصی زمین شناسی را که از سایتهای علمی جهان برگرفته شده در اختیار بازدیدکنندگان محترم قرار می دهد.گفتنی است که مطالب موجود در این وبلاگ در نوع خود بی نظیر بوده و از هیچ وبلاگ ایرانی ای کپی برداری نشده است و اگر هم شده منبع آن به طور کامل ذکر شده است.