مزوزوئیک در ایران-9
دگرگوني ژوراسيك
در برخي از حوضههاي ساختاري – رسوبي ايران، به ويژه در زون سنندج – سيرجان، سنگهاي ژوراسيك دگرگوني هستند. در پارهاي گزارشهاي زمينشناسي، پديدة دگرگوني به سن ژوراسيك پسين و در پيوند با رويداد زمينساختي سيمرين پسين دانسته شده است، ولي مشاهدات صحرايي نشان ميدهد كه:
* در بيشتر مناطق، توالي دگرگوني ژوراسيك، محدود به نهشتههاي رسوبي و يا همراهان آتشفشاني لياس – دوگر پيشين هستند.
* در اين نواحي، سنگهاي دوگر بالايي – مالم وجود ندارد و در صورت وجود، يا دگرگوني نيستند و يا رخسارهها و درجة دگرگوني آنها بسيار ضعيفتر از لياس – دوگر پاييني است.
* شواهد گوناگون نشان ميدهد كه كانيها و ساختارهاي خطي (خطوارگي، شيستوارگي و 000) حاصل از فرآيند دگرگوني ژوراسيك در بيشتر جاها تغيير جنس داده و دگرشكل شدهاند.اين نكتهها نشان ميدهد كه بر خلاف باور عمومي:
* پديدة دگرگوني، ژوراسيك به سن ژوراسيك مياني است و نه ژوراسيك پسين .
* در اين دگرگوني نقش و اثر رويداد سيمرين مياني فراتر و قويتر از سيمرين پسين است.در اين نواحي (سنندج – سيرجان، بلوك لوت)، رويداد سيمرين مياني با گرانيتزايي همراه است. لذا جدا از دگرگوني ناحيهاي، همچنان دگرگوني همبري در اين مهم نقش داشته است.
* تغيير درجه و رخسارة دگرگوني ژوراسيك و يا دگرشكلي ساختارهاي خطي وابسته به دگرگوني ژوراسيك مياني، نتيجة پديدههاي پس از ژوراسيك (كرتاسة پسين) است كه به صورت ناحيهاي و يا همبري بر سنگهاي ژوراسيك اثر گذاشتهاند.
دگرگوني ژوراسيك در سنندج – سيرجان : در زون سنندج – سيرجان، پديدة دگرگوني ژوراسيك، در مقايسه با ترياس، كمي به سمت شمال باختري حركت كرده است.
در ناحية سبزواران، رديفي از سنگهاي تخريبي ريزدانه، شيل و مارنهاي آهكي كم دگرگوني وجود دارد كه به طور دگرشيب با سنگهاي ژوراسيك مياني پوشيده شدهاند (ديميتريويچ، 1974). توالي دگرگوني همارز سنگهاي لياس است و دگرشيبي و دگرگوني ياد شده، ميتواند حاصل رويداد سيمرين مياني باشد.در ناحية اقليد، سنگهاي آواري ژوراسيك پايين دگرگوني است و روي آنها را رسوبهاي ژوراسيك بالا، به گونهاي ناپيوسته و با كنگلومرا ميپوشاند (هوشمندزاده، 1369). اين دگرگوني كه از درجة به نسبت پايين (شيست سبز) است، به رويداد زمينساختي پس از لياس و پيش از ژوراسيك بالا مربوط است.در نواحي همدان، كرمانشاه، گلپايگان، خمين، ملاير و ازنا (از نوار سنندج – سيرجان)، تناوبي از سنگآهك، آندزيت و به ويژه رسوبهاي شيلي و ماسهسنگي خاكستري تيره وجود دارد كه از يك دگرگوني آشكار متأثرند (بربريان، 1973). زمان اين دگرگوني، به ژوراسيك بالا نسبت داده شده است، ولي در كوه خانگورمز مجموعة دگرگون شدة موردنظر را رديفي از سنگآهكهاي ژوراسيك بالايي نادگرگونه ميپوشاند. وجود سنگآهكهاي نادگرگوني ژوراسيك بالا بر روي شيلهاي دگرگون شدة همدان نشانگر سن ژوراسيك مياني و بيانگر عملكرد سيمرين مياني است. در دگرگونههاي همدان – كرمانشاه، شيستوارگي به خوبي گسترش دارد ولي خطوارگي چندان آشكار نيست. اين شيستوارگي توسط يك فاز جديدتر دگرشكلي (كرتاسة بالا) با الگوي تك چين و ساختار شكنجي، تغيير كرده و محور تك چينها موازي زاگرس است. بدينسان در ناحية همدان، دست كم دو فاز دگرشكلي ديناميك وجود دارد. فاز نخست، با فشار متوسط است كه در شرايط مناسب شيميايي و ترموديناميكي، بلورهاي كيانيت را ايجاد كرده و فاز ديگركه از نظر دگرگوني چندان اهميت ندارد ولي موجب چين دادن شيستوارگي فاز نخست شده و خود يك شيستوارگي جديد به وجود آورده است (بربريان و علوي تهراني، 1971)،
فاز نخست ژوراسيك مياني، و فاز دوم متعلق به كرتاسة پسين است. گفتني است كه:
* پيرامون ملاير و بروجرد، درجة دگرگوني از شيست سبز بالاتر نميرود.
* در پارهاي مناطق مانند اَزنا، تالك شيستهاي ژوراسيك، داراي عدسيهاي بزرگ و به نسبت خالص تالك است.
* در ناحية همدان و اَزنا، از رگههاي كوارتز موجود در دگرگونيهاي ژوراسيك در صنايع شيشه و فروسيليس استفاده ميشود.
* آندالوزيتهاي حاصل از فرآيند دگرگوني، ارزش اقتصادي دارند و ميتوان از آنها به عنوان ديرگداز استفاده كرد.
دگرگوني ژوراسيك در ايران مركزي و بلوك لوت : دگرگون شدن رسوبات شيلي و ماسهسنگي ژوراسيك، محدود به نوار سنندج – سيرجان نيست. در نواحي چهارفرسخ، دهسلم، آبگرم (در بخش خاوري و شمال بلوك لوت)، خاور ازبكوه، ناحية گناباد، جنوب خاوري نهبندان جنوب خاوري سمنان و ترود، سنگهاي ژوراسيك پاييني – مياني سرگذشت مشابهي دارند.
كرتاسه در ايران
مقدمه
نام سيستم كرتاسه از سنگ نهشتههاي گل سفيدي اروپاي شمالي گرفته شده كه با 75 ميليون سال عمر، طولانيترين دورة مزوزوييك است.
در ايران، مرز ژوراسيك – كرتاسه به خوبي توصيف نشده و باور همگان بر آن است كه اين مرز با رخداد زمينساختي سيمرين پسين مشخص ميشود كه از نوع كوهزايي است. ولي، يافتههاي نوين نشان ميدهند كه بر خلاف پندارهاي موجود، در بسياري از نقاط ايران، مرز آشكوبهاي تيتونين (ژوراسيك پاياني) و بريازين (كرتاسة آغازي) تدريجي و از نوع محيطهاي ژرف است. به سخن ديگر، رويداد نامگذاري شده به سيمرين پسين، در اوايل كرتاسة پيشين و پس از آشكوب بريازين و به احتمال قوي در زمان نئوكـومين (پيش از بارمين) رويداده كه موجب خـــروج گستـــردة زمين از آب و برقـــراري شرايط قارهاي شده است. به همينرو است كه به جز زاگرس، حوضة فليشي خاور ايران و مكران، نهشتههاي پس از رخداد سيمرين پسين انباشتــههــاي آواري سرخ رنگ است كه با يك گذر تدريجي به رديفهاي كربناتــي اُربيتوليندار بارمين – آپتين ميرسد. رديفهاي آواري مورد سخن (شوريچه در كپه داغ، سنگستان در ايران مركزي، سازند نقره و 000) سنگوارة شاخص ندارند و بيشتر به لحاظ چينه نگاشتي به سن نئوكومين دانسته شدهاند.
سنگآهكهاي اُربيتوليندار بارزترين رديفهاي كرتاسه پاييني ايران هستند كه در البرز (سازند تيزكوه)، كپهداغ (سازند تيرگان)، ايران مركزي ( سازند تفت و سازند شاهكوه) و كوههاي زاگرس (سازندهاي فهليان و داريان) گسترش در خور توجه دارند (شكل 5-13). در گسترههاي وسيعي (به جز حوضة فليشي زابل – مكران)، سنگآهكهاي اُربيتوليندار بارمين – آپتين با گذري تدريجي، گاهي ناپيوسته (زاگرس) به انباشتههاي شيلي – مارني، سبز – خاكستري ميرسند كه آمونيتهاي نوع بودانتي سراس و سن آلبين دارند كه در زاگرس سازند كژدمي، در ايران مركزي سازند درة زنجير و در كپهداغ سازندهاي سرچشمه و سنگانه نامگذاري شدهاند. با وجود اين، در مناطقي كه چرخههاي فرسايشي وابسته به رخداد اتريشي شديد باشند، شيلهاي آلبين وجود ندارد.
در بسياري از نقاط ايران، به جز زاگرس، در مرز تقريبي كرتاسة پيشين و كرتاسة پسين شواهدي از نوعي رخداد زمينساختي ديده ميشود كه به جز موارد نادر (شرق تهران ، يزد) بيشتر از نوع زمينزا و قابل قياس با رخداد جهاني اتريشي است.
سنگ نهشتههاي كرتاسة بالايي ايران ويژگيهاي رخسارهاي يكسان ندارند و به نظر ميرسد كه بر خلاف شرايط يكسان رسوبي كرتاسة پاييني، حوضههاي رسوبي كرتاسة بالايي از يكديگر جدا بودهاند و بر هر حوضه شرايط ويژهاي حاكم بوده است. به همين لحاظ، واحدهاي سنگچينهاي كرتاسة بالايي ايران، به جز زاگرس و كپه داغ، نامگذاري نشدهاند و يا نامهاي محلي دارند. يكي از ويژگيهاي كرتاسه پسين ايران، تكرار حركتهاي زمينساختي وابسته به رخدادهاي قابل قياس با چرخة ساب هرسي نين است. به همين رو است كه وقفههاي رسوبي و چرخههاي فرسايشي درون تشكيلاتي در رديفهاي كرتاسة بالاي ايران مكرر است. بازپسين ايست رسوبي كرتاسه در زمان پس از ماستريشتين صورت گرفته كه قابل قياس با رخداد لارامين است و كه سيستم كرتاسه را به پايان برده است.جدا از انباشتههاي رسوبي، بخشي از سنگهاي كرتاسة ايران از نوع روانههاي خروجي و يا تودههاي نفوذي است.
سنگهاي آتشفشاني كرتاسه پاييني را ميتوان كمي در البرز و بيشتر در زون سنندج – سيرجان (اقليد، حاجيآباد، كبودرآهنگ، اروميه، مهاباد و 000 ) ديد. سنگهاي آتشفشاني كرتاسة بالايي به ويژه در نواحي البرز شمالي، اهر، زنجان، سنندج – سيرجان، كمان ماگمايي اروميه – بزمان و خاور ايران بسيار گستردهاند. در نوارهاي افيوليتي سبزوار – كاشمر، تربت حيدريه، باختر اروميه و حوضة فليشي خاور ايران، سنگهاي آتشفشاني كرتاسة بالايي خاستگاهي از گوشته دارند كه در بازپسين مراحل افيوليتزايي و در گوديهاي ژرف تشكيل شدهانــد و بخشي از مجموعههاي افيوليتي كرتاسة ايران را تشكيل ميدهند. تودههاي نفوذي منصوب به كرتاسة پسين، سن راديومتري 64 تا 70 ميليون سال دارند كه به ويژه در زون سنندج – سيرجان (همدان، بروجرد، اراك و 000) برونزد دارند. تودة نفوذي بزمان نيز نشانگر آغاز فـرورانش پوستة اقيانوسي عمان به زير مكران ايران است كه از زمان كرتاسة پسين (64 ميليون سال پيش) فعال بوده است.
جدا از تكاپوهاي ماگمايــي، پديدة اقيانوسزايــي، تشكيل پوستههاي اقيانوسي، بستهشدن زميندرزهاي تتيس جـــوان در زاگرس و ايران مركزي، رانده شدن پوستههاي اقيانوسي بر روي حاشيـــة قارهها و سرانجـام پديدههاي كانيزايي با خاستگاه ماگمايي جملگي به پويايي ژئوديناميك ايران در زمان كرتاسه اشاره دارند.
كرتاسه در البرز
در بيشتر نقاط البرز شمالي، سنگهاي پلاژيك همگني با سنگوارههاي تيتونين (ژوراسيك پسين) و نئوكومين (كرتاسة پيشين) وجود دارد كه تعيين مرز ژوراسيك – كرتاسه در آنها تنها به كمك يافتههاي فسيلي امكانپذير است. نكتة ياد شده نشان ميدهد كه در البرز شمالي، گذر از ژوراسيك به كرتاسه، آرام و تدريجي است و به جز ناحية كلور كه رسوبگذاري دريايي از ژوراسيك تا كرتاسة پسين پيوسته بوده (سيد امامي، 1972)، در ديگر نواحي البرز شمالي، رويداد سيمرين پسين در زمان پيش از بارمين عمل كرده است.در البرز جنوبي، بر خلاف گزارشهاي موجود كه به يك ناپيوستگي رسوبي در مرز ژوراسيك -كرتاسه اشاره دارد، وجود سنگوارههاي تيتونين و حتي تيتونين – نئوكومين در كوههاي سهپايه (كرومبرگ، 1922) و (ريويه، 1933)، جنوب تهران (ريويه، 1941)، جام (علوي ناييني، 1972) و فيروزكوه (كشاني، 1367) گوياي آن است كه در مرز ژوراسيك - كرتاسه، شرايط زيستچينهاي و سنگچينهاي البرز جنوبي، تفاوت چنداني با البرز شمالي نداشته، ولي در البرز جنوبي دورههاي فرسايشي پيش از بارمين (فاز فرسايشي سيمرين پسين) شديدتر بوده و به طور محلي موجب فرسايش بيشتر نهشتههاي نئوكومين و تيتونين شده است.پس از چرخههاي فرسايشي پيش از بارمين (سيمرين پسين)، گسترههاي وسيعي از البرز با درياي پيشروندة نئوكومين پوشيده شده است ولي شرايط رسوبي متفاوت همراه با تكاپوهاي آتشفشاني سبب شده تا سنگهاي كرتاسه البرز، به ويژه البرز جنوبي و البرز شمالي تفاوتهاي آشكار داشته باشد و اراية شرحي بر كرتاسة البرز تنها با تكيه بر ويژگيهاي منطقهاي امكانپذير است.
كرتاسه در البرز جنوبي
كرتاسه پيشين در البرز جنوبي : دادههاي زمينشناسي موجود نشانگر آن است كه در دامنههاي جنوبي البرز مركزي، رسوبات كرتاسة پاييني رخنمونهاي گسترده دارد، ولي حركات زمينساختي حين و پس از رسوبگذاري، بر سنگهاي اين زمان اثرگذار بودهاند.
به نظر صادقي (1378)، تهنشست رسوبات ژوراسيك بالايي (سازندهاي لار و آب نيك)، در محيط فروكشندي Sub – Tidal تا نيمهعميق، تا نئوكومين ادامه يافته است، ولي به سمت بالا، اين رسوبات به توالي نواحي كم عمقتر دريايي با شرايط فروكشندي تا ميانكشندي Inter - Tidal تبديل شدهاند. رسوبات نئوكومين – بارمين، با ناپيوستگي زاويهدار و گاه موازي، در زير سنگآهكهاي اُربيتوليندار آپتين قرار دارند. اگرچه درياي پيشروندة آپتين بسيار گسترده بوده ولي نبود سنگآهكهاي اُربيتوليندار آپتين در پارهاي نقاط البرز جنوبي مانند منطقة الرم و سيدآباد نشانة فراخاست پيش از حد اين مناطق در اثر حركات زمينساختي پيش از آپتين است.
به جز دو ناحية خرسنگ و كوههاي سهپايه، در ديگر نواحي البرز جنوبي، رسوبات آلبين برونزد ندارند. در منطقة خرسنگ، رسوبات آلبين در محيط دريايي به نسبت ژرف، با انرژي ضعيف شكل گرفتهاند كه آسرتو (1966) آنها را بخش بالايي سازند تيزكوه و به نام « بخش هَشتَر» نامگذاري كرده است. در منطقة سه پايه، بر روي سنگآهكهاي اُربيتوليندار، حدود 96 متر شيل سبز با سطح شكست تاره خاكستري تيره وجود دارد كه فاقد هر گونه سنگوارة شاخص است ولي به سن آلبين دانسته شدهاند كه ميتواند يادآور شيلهاي آلبين ديگر نواحي ايران باشد. بنابراين، جدا از توالي كرتاسة آغازي كه رسوبگذاري پيوستهاي با سنگهاي ژوراسيك دارند، پس از فاز فرسايشي سيمرين پسين، پيشروي درياي كرتاسه در دامنة جنوبي البرز در مناطقي مانند خاور تهران از بارمين و در مناطقي مانند سمنان، دماوند، فيروزكوه، آبيك قزوين و عَلَمكوه از آپتين رخ داده ولي در اواخر آلبين، تحت تأثير فاز كوهزايي اتريشين (100 ميليون سال) كل البرز جنوبي از آب خارج و شرايط قارهاي بر آن چيره شده است.
در البرز جنوبي، رخسارة چيرة سنگهاي كرتاسة پايين سنگآهكهاي اُربيتوليندار است كه به تقريب در همه جا رخسارة سنگي همگن و همانند دارند. ريزرخسارة سنگآهكهاي اُربيتوليندار آپتين گوياي آن است كه اين رسوبها در محيطهاي دريايي كم ژرفا با شرايط فروكشندي تا ميانكشندي، با انرژي ضعيف تا متوسط نهشته شدهاند و به طور دگرشيب بر روي سنگآهكهاي سازند لار، و يا سنگهاي كهنتـر قرار دارد. مؤلفان مختلف براي توالي اُربيتوليندار البرز جنوبي از نشانههاي U1 (آسرتو، 1964)، K1 (دلنباخ، 1964)، C1 (اشتايگر، 1966) و سازند تيزكوه (آسرتو و ايپوليتو، 1964) استفاده كردهاند كه در بين آنها سازند تيزكوه رايجتر بوده و نشانگر سنگهاي كرتاسة پايين البرز جنوبي است.
Alifazeli: egeology.blogfa.com