حوضة فليشي خاور ايران
حوضة فليشي خاور ايران
مقدمه:
در پايانة خاوري ايران مياني، در حد فاصل دو گسل نهبندان (در باختر) و گسل هريرود (در خاور)، در گسترهاي به وسعت 800 كيلومتر درازا و 200 كيلومتر پهنا، انباشتههايي ضخيم از نهشتههاي فليش گونه وجود دارد كه پيسنگ افيوليتي وابسته به پوستههاي اقيانوسي دارند. پهنة مورد نظر كه مراحل تكوين از پوستة اقيانوسي تا قارهاي را پذيرا شده، يكي از اشتقاقهاي نوع « تتيس جوان» است كه از آن با نامهايي همچون كوههاي خاور ايرانEast Iran Belt) ) (علوي، 1991)، زون گُسل بُرشي ايرانشهر – بيرجند (ساماني و اشتري، 1371)، زون نهبندان – خاش (نبوي، 1355)، منطقة ايرانشهر – بيرجند (ريير و محافظ، 1972)، اوروكلين بلوچستان (كري، 1976)، زون زميندرز سيستان(Sistan Suture Zone) (تيرول و همكاران، 1983) ياد ميشود.
اگر چه دو گسل نهبندان و هريرود وضوح روشني به مرزهاي خاوري و باختري اين پهنه دادهاند ولي مرزهاي شمالي و جنوبي آن چندان روشن نيست. پايانة شمالي اين پهنه در اثر عملكرد گسلهاي امتداد لغز، شاخه - شاخه ميشود و پس از گرايش به سوي NWW تا جنوب بيرجند و بصيران ادامه مييابد. در مرز جنوبي نيز، روندهاي N-S به راستاي جنوب خاوري متمايل شده و در يك راستاي خاوري – باختري، تا پاكستان ادامه مييابد. الگوي ساختاري گفته شده سبب شده تا (ساماني و اشتري، 1371) حوضة فليشي خاور ايران را نوعي حوضة گسل تراديس (Transform Fault basin) بداند كه در شكلگيري آن عملكرد گسلهاي نهبندان و هريرود و همچنين چرخش بلوك لوت و هيرمند مؤثر بودهاند.
چگونگي و زمان پيدايش:
تا دهههاي گذشته حوضة فليشي خاور ايران چندان شناخته شده نبود. در سال 1972، افتخارنژاد پيدايش اين حوضة فليشي را نتيجة يك كافت درون قارهاي ميان دو بلوك لوت، در باختر و بلوك هيلمند در خاور دانست كه در كرتاسة پيشين شكل گرفته و محلي شايسته براي جايگيري گوشتة اقيانوسي، انباشت نهشتههاي فليش گونه بوده است. ولي، با سرانجام گرفتن اشتقاق خاور ايران، پوستة اقيانوسي به زير پوستة قارهاي بلوك لوت فرورانش كرده و آميزههاي افيوليتي – فليشي خاور ايران به وجود آمده است.
كمپ و گريفيس (1982) و تيرول و همكاران (1983) به حوضة فليشي خاور ايران « زون زميندرز سيستان Sistan Suture Zone » نام دادهاند و بر اين باورند كه جدايش بلوك افغان، (بلوك هيلمند) از بلوك لوت در زمان سنومانين انجام گرفته كه با جايگيري گوشتههاي اقيانوسي و انباشت رسوبهاي فليشي همراه بوده است. سن افيوليتهاي جنوب نصرتآباد به روش پتاسيم – آرگون، 60 تا 100 ميليون سال است كه با كافتزايي سنومانين همخواني دارد، (دلالوا و دسمونز 1980). بنا به گزارش نامبردگان، رسوبهاي سنومانين اين پهنه در رخسارة گلوكوفان شيست دگرگون شده و به طور دگرشيب با سنگهاي ماستريشتين نادگرگوني پوشيده شدهاند. دگرگوني و دگرشيبي مورد سخن به آغاز فرورانش بلوك لوت به زير بلوك افغان (بر خلاف نظر قبلي) نسبت داده شده است كه در زمان ماستريشتين صورت گرفته و حاصل آن شكلگيري سنگهاي آتشفشاني كلسيمي - قليايي پالئوسن – ائوسن در حوضة فليشي خاور ايران است. در ائوسن مياني، در اثر برخورد نهايي دو بلوك، فرورانش پايان گرفته است (شكل 2-17). از ائوسن مياني به بعد، تكاپوهاي ماگمايي بيشتر از نوع قليايي است، ولي، همچنان گدازهها و تودههاي نفوذي كلسيمي - قليايي نيز وجود دارد كه به لحاظ خاتمة فرورانش، ماگماهاي كلسيمي - قليايي پس از ائوسن مياني، بيشتر بايد نتيجة ذوب گوشتة بالايي باشند.
گفتني است كه گسترش بيشتر منشورهاي فزاينده و سنگهاي دگرگوني در بخش خاوري حوضة فليشي و همچنين برونزدهاي كلسيمي - قليايي پالئوسن – ائوسن دلايلي هستند كه به فرورانش بلوك لوت به زير بلوك افغان اشاره دارند. با اين حال، آتشفشانيهاي بخش شمالي لوت، به مقدار زياد از نوع كلسيمي - قليايي و يا از نوع بايمودال اند و از خاور به باختر، سن كمتري دارند. پس، شايد بتوان يك فرورانش دو سويه را براي زميندرز خاور ايران پيشنهاد نمود.
تاريخچة چينهاي حوضة فليشي خاور ايران:
در حوضة فليشي خاور ايران سنگهاي قديميتر از كرتاسه رخنمون ندارد. پوستههاي اقيانوسي، آتشفشانيهاي كرتاسة بالا، نهشتههاي فليشي پالئوسن – ائوسن و سرانجام سنگهاي ماگمايي (دروني – بيروني) اين ناحيه، به دليل قرارگيري در يك زون برخوردي نظم چينهاي ندارند و در يك نگاه كلي، تيرول و همكاران (1983) سنگهاي اين پهنه را شامل دو مجموعة افيوليتي (مجموعـة « رَتوك» در باختر و مجموعة « نه » در خاور) و يك مجموعة رسوبي (سفيدابه) ميدانند.(شكل 2-18)
جدا از پوستههاي اقيانوسي، رخسارههاي سنگي بيشتر از نوع شيل و ماسهسنگهاي دريايي كرتاسة پسين تا اواخر ائوسن است. نبود رديفهاي رسوبي دريايي جوانتر از ائوسن، به حركتهاي كوهزايي ائوسن – اليگوسن نسبت داده ميشود كه با رخداد زمينساختي پيرنه قابل قياس است. تكاپوهاي آتشفشاني كم است ولي مقداري سنگ آذرين بيروني از نوع آندزيت با سنگ نهشتههاي فليشي همراه است كه رخسارههاي آتشفشاني – رسوبي را تداعي ميكنند. افزون بر گدازههاي آندزيتي، در پيرامون زاهدان و باختر ميرجاوه، تودههاي گرانيتي – ديوريتي به درون فليشها تزريق شدهاند كه اين خود نشانگرگرانيتزايي همزمان با كوهزايي پيرنئن است. فعاليتهاي ماگمايي ناحيه از زمان نئوژن تا كواترنر ادامه داشته است. در شمال باختري و باختر زابل گسترههايي وسيع از روانهها و سنگهاي آذر – آواري اليگوسن – ميوسن وجود دارند. گدازههاي كواترنر كهن سرتختهاي بازالتي هستند كه در امتداد گسلهاي عمده به سطح زمين رسيدهاند. آتشفشان تفتــان جوانترين تكاپوي ماگمايي است كه در شرايط كنوني در مرحلة گوگردزايي است (شكل 6-14). نياز به يادآوري است كه تودههاي قليايي و نيمه قليايي اين ناحيه مانند كوه لار، سياستراگي، جنجا و عسگي ميزبان كانسارهايي از نوع پورفيري مس، سرب، روي و طلا هستند (ساماني و اشتري، 1371). گاهي نيز كانيسازي به صورت دگرساني اسيد – سولفات و اپيترمال است.
زمينساخت حوضة فليشي خاور ايران:
الگوي ساختاري حوضة فليشي خاور ايران، به لحاظ جايگيري ميان دو ورق قارهاي لوت و هيلمند، و به ويژه چيرگي زمينساخت برخوردي، بسيار پيچيده و نشانگر يك كوهزاد درون قارهاي است. با اين حال، به نظر ميرسد كه در اين ناحيه، راندگيها نقش اساسي دارند، به گونهاي كه چينخوردگي سنگها پيامد عملكرد راندگيهاست. در بخش مياني حوضه، گسلهاي امتداد لغز راستگرد روند تقريبي شمالي – جنوبي و به سمت خاور شيب زيادي دارند. ولي در پايانههاي شمالي وجنوبي به دليل چرخشهاي راستگرد بلوك لوت و بلوك هيلمند، ضمن تغيير در روند ساختارها، سرشت گسلها به طور عمده از نوع راندگيهاي همپوشان(Imbricate Thrusts) است. گفتني است كه اگرچه در بخش عمدهاي از ايران، حركت رو به شمال و شمال خاوري ورق عربستان - آفريقا دخالت دارد، ولي در حوضة فليشي خاور ايران، حركت رو به شمال و شمال باختري ورق هندوستان و پيامدهاي ناشي از آن، مؤثر است به گفتة ديگر، عمدة ساختارهاي اين ناحيه را بايد در شكلگيري اقيانوس هند جستجو كرد.
تاريخچة چينهاي حوضة فليشي خاور ايران
در حوضة فليشي خاور ايران سنگهاي قديميتر از كرتاسه رخنمون ندارد. پوستههاي اقيانوسي، آتشفشانيهاي كرتاسة بالا، نهشتههاي فليشي پالئوسن – ائوسن و سرانجام سنگهاي ماگمايي (دروني – بيروني) اين ناحيه، به دليل قرارگيري در يك زون برخوردي نظم چينهاي ندارند و در يك نگاه كلي، تيرول و همكاران (1983) سنگهاي اين پهنه را شامل دو مجموعة افيوليتي (مجموعـة « رَتوك» در باختر و مجموعة « نه » در خاور) و يك مجموعة رسوبي (سفيدابه) ميدانند.(شكل 2-18)
جدا از پوستههاي اقيانوسي، رخسارههاي سنگي بيشتر از نوع شيل و ماسهسنگهاي دريايي كرتاسة پسين تا اواخر ائوسن است. نبود رديفهاي رسوبي دريايي جوانتر از ائوسن، به حركتهاي كوهزايي ائوسن – اليگوسن نسبت داده ميشود كه با رخداد زمينساختي پيرنه قابل قياس است. تكاپوهاي آتشفشاني كم است ولي مقداري سنگ آذرين بيروني از نوع آندزيت با سنگ نهشتههاي فليشي همراه است كه رخسارههاي آتشفشاني – رسوبي را تداعي ميكنند. افزون بر گدازههاي آندزيتي، در پيرامون زاهدان و باختر ميرجاوه، تودههاي گرانيتي – ديوريتي به درون فليشها تزريق شدهاند كه اين خود نشانگرگرانيتزايي همزمان با كوهزايي پيرنئن است. فعاليتهاي ماگمايي ناحيه از زمان نئوژن تا كواترنر ادامه داشته است. در شمال باختري و باختر زابل گسترههايي وسيع از روانهها و سنگهاي آذر – آواري اليگوسن – ميوسن وجود دارند. گدازههاي كواترنر كهن سرتختهاي بازالتي هستند كه در امتداد گسلهاي عمده به سطح زمين رسيدهاند. آتشفشان تفتــان جوانترين تكاپوي ماگمايي است كه در شرايط كنوني در مرحلة گوگردزايي است (شكل 6-14). نياز به يادآوري است كه تودههاي قليايي و نيمه قليايي اين ناحيه مانند كوه لار، سياستراگي، جنجا و عسگي ميزبان كانسارهايي از نوع پورفيري مس، سرب، روي و طلا هستند (ساماني و اشتري، 1371). گاهي نيز كانيسازي به صورت دگرساني اسيد – سولفات و اپيترمال است.
الگوي ساختاري حوضة فليشي خاور ايران، به لحاظ جايگيري ميان دو ورق قارهاي لوت و هيلمند، و به ويژه چيرگي زمينساخت برخوردي، بسيار پيچيده و نشانگر يك كوهزاد درون قارهاي است. با اين حال، به نظر ميرسد كه در اين ناحيه، راندگيها نقش اساسي دارند، به گونهاي كه چينخوردگي سنگها پيامد عملكرد راندگيهاست. در بخش مياني حوضه، گسلهاي امتداد لغز راستگرد روند تقريبي شمالي – جنوبي و به سمت خاور شيب زيادي دارند. ولي در پايانههاي شمالي وجنوبي به دليل چرخشهاي راستگرد بلوك لوت و بلوك هيلمند، ضمن تغيير در روند ساختارها، سرشت گسلها به طور عمده از نوع راندگيهاي همپوشان(Imbricate Thrusts) است. گفتني است كه اگرچه در بخش عمدهاي از ايران، حركت رو به شمال و شمال خاوري ورق عربستان - آفريقا دخالت دارد، ولي در حوضة فليشي خاور ايران، حركت رو به شمال و شمال باختري ورق هندوستان و پيامدهاي ناشي از آن، مؤثر است به گفتة ديگر، عمدة ساختارهاي اين ناحيه را بايد در شكلگيري اقيانوس هند جستجو كرد.
لرزهزمينساخت حوضة فليشي خاور ايران:
از نگاه لرزهخيزي، بخش مياني حوضة فليشي خاور ايران ، اطراف زاهدان، در سدة گذشته به طور كامل آرام بوده، اما بخشهاي شمالي و جنوبي آن لرزهزا است. در ناحية نهبندان زمينلرزهها از نوع كم ژرفا (35 – 0 كيلومتر) و بزرگي متوسط 6 – 5/3 هستند. زمينلرزههاي بخش جنوبي، به ويژه اطراف تفتان، از نوع نيمه عميق تا نزديك به عميق و بزرگي 7 – 5/3 هستند. پارهاي از كانونهاي زمينلرزه منطبق بر زونهاي تلاقي بلوك لوت در باختر است (بربريان، 1976).
توان اقتصادي كوههاي خاور ايران:
در حوضة فليشي خاور ايران پيسنگ پوستة اقيانوسي است كه با رسوبات جوانتر پوشيده شده و به طور معمول، ماگمازايي جوانتر هم برآن اثر كرده است. قرباني (1381) در اين حوضه مناطق معدني زير را معرفي كرده است .
در « منطقة معدني تفتان »، از متاسوماتيسم و دگرگوني پيسنگ اولترامافيك و مافيك كانيسازي از نوع چند سولفيدي از عناصر سرب و روي، مس، موليبدن، نقره، طلا و آرسنيك ديده ميشود. در ناحية خارستان ميتوان محدودههاي كانيسازي شدة سرب و روي نقرهدار كوه زردان، سرب و روي مس و طلادار ديو چاه و كانيسازي سرب و روي و آنتيموان تيلويي را نام برد.
در « منطقة معدني نهبندان – ايرانشهر »، كانيسازي كروم، مس، آهن، منگنز و طلا ديده ميشود. كانيسازي منيزيت اين منطقه متعدد و پر ارزشاند.
در « منطقة معدني ميرجاوه – بيرجند »، پيكرههاي افيوليتي همراهاني از كروم، منگنز و آزبست با خاستگاه ماگمايي دارند. افزون بر آن در مجموعة اولترامافيك، سنگهاي ماگمايي و فليشهاي ناحية كانيسازي طلا و نقره، مس و روي، سرب و طلا، طلا و مس با خاستگاه اسكارني – گرمابي وجود دارند.
در « منطقة زاهدان – سراوان »، محلولهاي گرمابي وابسته به تودههاي گرانيتوييدي موجب دگرساني، متاسوماتيسم و دگرگوني همبري شدهاند كه با كانيسازي مس، سرب و روي، طلا، نقره و موليبدن همراهاند.
توان هيدروكربني ايران مياني:
در شرايط كنوني، ميدانهاي هيدروكربني شناخته شدة ايران مركزي محدود به دو تاقديس البرز و سراجه، واقع در خاور شهرستان قم است. در اين ساختارها، سازند آهكي قم، به سن اليگوسن – ميوسن، با سنگشناسي و جايگاه چينهنگاري همسان با سازند آهكي آسماري، سنگ مخزن و نهشتههاي تبخيري بخش پاييني سازند سُرخ بالايي، پوش سنگ ميدان را تشكيل ميدهند. بنا بر گزارش افشارحرب (1380)، تاكنون 9 حلقه چاه اكتشافي در اين دو تاقديس حفر شده و ذخيرة خارج شده از ميدان نفتي البرز، حدود 20 ميليون بشكه است. ذخيرة گازي ميدان گازي سراجه كه در خاور قم و در جنوب خاوري تاقديس البرز قرار دارد، حدود 3/0 تريليون فوت مكعب است.توان هيدروكربني ايران مياني نميتواند محدود به ناحية قم باشد. سازند قم ساير نواحي ايران مياني، انباشتههاي شيلي – ماسهسنگي گروه شمشك و همچنين رديفهاي ژوراسيك بلوك طبس، از نظر توان هيدروكربني شايستة بررسي هستند